گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

همه در بحر بیکران غرقند

چون حبابند این و آن غرقند

غرق آبند و آب می جویند

از ازل تا ابد چنان غرقند

تن ما چون حباب و جان موجست

عشق بحر است و عاشقان غرقند

کشتی ما کجا رسد به کنار

ناخدایان در این میان غرقند

بحر در جوش و باده در کار است

بر چه باشد که بحریان غرقند

هفت دریا درین محیط وجود

دیده ایم و یکان یکان غرقند

رند دریا دلیست سید ما

سید و بنده جاودان غرقند