گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عاشقی کو سر به پای ما نهاد

روی خود در جنت المأوا نهاد

از سر دنیی و عقبی درگذشت

هر که پا با ما درین دریا نهاد

بر در میخانه هر کو بار یافت

سروری گردید و سر آنجا نهاد

کار ما چون از بلا بالا گرفت

مسند والای ما بالا نهاد

پانهد بر فرق عالم هر که سر

بر در یکتای بی همتا نهاد

رو به مه بنمود نور آفتاب

روشنی در دیدهٔ بینا نهاد

نعمت الله را به ما انعام کرد

خوان انعامش برای ما نهاد

 
 
 
عراقی

عشق شوری در نهاد ما نهاد

جان ما در بوتهٔ سودا نهاد

گفتگویی در زبان ما فکند

جستجویی در درون ما نهاد

داستان دلبران آغاز کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
رضاقلی خان هدایت

عشق شوری در نهاد ما نهاد

جان ما در بوتهٔ سودا نهاد

گفتگویی در زبانِ ما فکند

جستجویی در درون ما نهاد

دمبدم در هر لباسی رخ نمود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه