گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

جیب شب آفتاب چون بگشود

از گریبان روز رو بنمود

شب امکان خیال بود نماند

هست روز و وجود خواهد بود

غیر او نیست ور تو گوئی هست

او به خود دیگران به او موجود

عقل چون شب برفت و روز آمد

خاطر ما از این و آن آسود

یک حقیقت که آدمی خوانند

گه ایاز او به نام و گه محمود

عالمی را به رقص آورده

قول مستانه ای که او فرمود

نعمت الله گرد نقطهٔ دل

همچو پرگار دایره پیمود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

ملکان را ز آسمان کبود

چون تو هرگز کریم و راد نبود

هرگز از تو کسی بلا نکشید

هرگز از تو کسی جفا نشنود

عید فرخنده باد بر تو ملک

[...]

وطواط

آفتاب جلال و عالم جود

که چنو در جهان نشد موجود

خان عادل ، کمال دولت و دین

گوهر کان محمدت ، محمود

آنکه او راست طلعت میمون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه