هوای درد بی درمان که دارد
سر سودای بی سامان که دارد
رفیق راه بی پایان که جوید
خیال مجلس جانان که دارد
همه کس طالب آنند و ما هم
ازین بگذر ببین تا آن که دارد
چو کفر زلف او دین و دلم برد
نظر بر خاطر ایمان که دارد
مرا مهمان جان است او شب و روز
چنین شاهی بگو مهمان که دارد
قدح گردید اکنون نوبت ماست
درین دوران چنین دوران که دارد
به عشقش چون مجال خود ندارم
بگو پروای خان و مان که دارد
چو من از جان و دل کردم تبرا
غم از دشوار و از آسان که دارد
هوس دارم که جان خود ببازم
ولی سید نظر بر بان که دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و آرزوهای آنی است که شاعر به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفته است. او از درد و دردسرهایی سخن میگوید که به خاطر عشق بر او عارض شده و در جستجوی رفیقی است که امیدوار است او به آرامش و پیوندی عمیق با او برسد. شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه عشق او برایش مهمان جان است و هر لحظه در فکر اوست. او از عشقش میگوید که او را از همه چیز بینیاز کرده و حتی در سختیها نیز لذتی از آن میبرد. در نهایت، احساسات عمیق و سختیهای عشق را به تصویر میکشد و خواستهاش را برای فدای جانش به خاطر معشوق بیان میکند.
هوش مصنوعی: کسی در دل خود آرزوی درد و رنجی را دارد که درمانی برای آن وجود ندارد و از این وضعیت ناآرامی و بینظمی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: دوستی که در پی راهی بیپایان است، آرزوی برگزاری مجلسی را دارد که جانش را شاد کند.
هوش مصنوعی: همه افراد به دنبال چیزی هستند و ما هم از آن عبور کردهایم، حالا ببین که چه کسی واقعاً آن را دارد.
هوش مصنوعی: زلفهای او به قدری زیبا و جذاب هستند که ایمان و اعتقاد من را تحت تأثیر قرار داده و دل من را به کفر واداشته است. به همین خاطر، به منجر به نگرش جدیدی درباره باورهایم شدهام.
هوش مصنوعی: من همواره مهمان جانم هستم و این پادشاهی است که در شب و روز با من است. بگو چه کسی میتواند چنین مهمانی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: امروز زمان ما فرا رسیده است و اکنون نوبت ماست که در این دوره خاص و تغییرات آن فعالیت کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق او، من دیگر فرصتی برای خود ندارم. پس بگو که او نگران مقام و جایگاه خودش نیست.
هوش مصنوعی: من از دل و جان خود، از هر نوع غمی بر کنار شدم، چه در سختی و چه در آسانی، زیرا کسی که خودش را از غمها دور کند، آرامش واقعی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که جانم را فدای تو کنم، اما تو به آن بانویی که نظر به او داری توجه بیشتری داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارا، بیتو برگ جان که دارد؟
دل شاد و لب خندان که دارد؟
به امید وصالت میدهم جان
وگرنه طاقت هجران که دارد؟
غم ار ندهد جگر بر خوان وصلت
[...]
تغافل در نگه پنهان که دارد
تبسم زیر لب خندان که دارد
ز مژگان می نویسم سطر اشکی
سواد نسخه طوفان که دارد
دل صد پاره دارم در گریبان
[...]
غمت هر لحظه جانی خواهد ازمن
چه انصاف است چندین جان که دارد
نشان عشق میخواهی عراقی
ببین تا چشمِ خون افشان که دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.