نگارا، بیتو برگ جان که دارد؟
دل شاد و لب خندان که دارد؟
به امید وصالت میدهم جان
وگرنه طاقت هجران که دارد؟
غم ار ندهد جگر بر خوان وصلت
دل درویش را مهمان که دارد؟
نیاید جز خیالت در دل من
بجز یوسف سر زندان که دارد؟
مرا با تو خوش آید خلد، ورنه
غم حور و سر رضوان که دارد؟
همه کس می کند دعوی عشقت
ولی با درد بی درمان که دارد ؟
غمت هر لحظه جانی خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟
مرا گویند: فردا روز وصل است
وگرنه طاقت هجران که دارد؟
نشان عشق میجویی، عراقی
ببین تا چشم خون افشان که دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جدایی است. شاعر از درد دوری محبوبش میگوید و اینکه بدون او هیچ چیز زیبایی ندارد. از امید به وصال سخن میزند و بیان میکند که تحمل درد جدایی برایش غیرممکن است. او از غم و اندوهی که به خاطر عشقش دارد، صحبت میکند و بیان میکند که تمامی موجودات هم به عشق او شهرت دارند، اما او دردی غیرقابل درمان را تجربه میکند. در نهایت، شاعر به جستجوی نشانهای از عشق میپردازد و احساساتی عمیق و شعور را در دلش بیان میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، بدون تو جان چه معنایی دارد؟ دل شاد و لب خندان چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو را در آغوش بگیرم، جانم را میدهم، وگرنه چه کسی میتواند دوری از تو را تحمل کند؟
هوش مصنوعی: اگر غم دل درویش را نرنجاند، پس چه جای نگرانی است وقتی که او مهمانی دارد؟
هوش مصنوعی: هیچکس جز خیال تو به قلب من وارد نمیشود، مانند یوسف که در زندان است و فقط او در ذهن من میچرخد.
هوش مصنوعی: با تو بودن برای من بهشت را خوشایند میکند، وگرنه چه اهمیتی دارد که بهشتیان و نعمتهای آن چه هستند؟
هوش مصنوعی: همه ادعا میکنند که عاشق تو هستند، اما کسی نمیداند که درد بیپایان عشق چقدر سخت و عذابآور است.
هوش مصنوعی: حقا که از این غم تو هر لحظه جانم گرفته میشود، انصاف نیست که چندین بار جان داشته باشم؟
هوش مصنوعی: مردم به من میگویند که فردا روزی است که به معشوق میرسم، و اگر اینطور نباشد، هیچکس طاقت دوری و جدایی را ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانههای عشق هستی، به شعرهای عراقی نگاه کن تا ببینی چگونه چشمانی پر از اشک و احساس دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارا، بی تو برگ جان که دارد؟
سر کفر و غم ایمان که دارد؟
اگر عشق تو خون من نریزد
غمت را هر شبی مهمان که دارد؟
دل من با خیالت دوش میگفت:
[...]
هوای درد بی درمان که دارد
سر سودای بی سامان که دارد
رفیق راه بی پایان که جوید
خیال مجلس جانان که دارد
همه کس طالب آنند و ما هم
[...]
تغافل در نگه پنهان که دارد
تبسم زیر لب خندان که دارد
ز مژگان می نویسم سطر اشکی
سواد نسخه طوفان که دارد
دل صد پاره دارم در گریبان
[...]
غمت هر لحظه جانی خواهد ازمن
چه انصاف است چندین جان که دارد
نشان عشق میخواهی عراقی
ببین تا چشمِ خون افشان که دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.