گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هرکه جان در عشق جانان می‌دهد

عشق جانان کشته را جان می‌دهد

می فراوان است و ساقی بس کریم

می به سرمستان فراوان می‌دهد

شاهد ما بس لطیف و نازک است

بوسه بر روی حریفان می‌دهد

آبرو گر قطره‌ای پیشش بریم

در عوض دریای عمان می‌دهد

جود او بخشید عالم را وجود

لطف او پیوسته احسان می‌دهد

گنج را در کنج ویران می‌نهد

وآن نشان ما را به پنهان می‌دهد

سید ما دست دستان می‌برد

بعد از آن دستی به دستان می‌دهد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

یک شکر زان لب به صد جان می‌دهد

الحق ارزد زانکه ارزان می‌دهد

عاشق شوریده را جان است و بس

لعل او می‌بیند و جان می‌دهد

قوت جان آن را که خواهد در نهان

[...]

صائب تبریزی

گریهٔ ما دل به طوفان می‌دهد

نالهٔ ما جان به افغان می‌دهد

بلبلان را داغ دارد باغبان

کاو سزای هرزه‌گویان می‌دهد

ملا احمد نراقی

می ستاند جان و هم جان می دهد

می رساند درد و درمان می دهد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه