عشق او با جان ما پیوسته شد
زنده آمد دل از آن پیوسته شد
آب چشم ما به گلشن رو نهاد
غنچه گشت و خوش خوشی گلدسته شد
عشق سرمست است و می گوید سرود
عقل مخمور است از آن دل خسته شد
مرغ دل در دام زلف او فتاد
سر نهاد و مو به مو پابسته شد
تا به او پیوست جان من تمام
از همه کون و مکان خوش رسته شد
در دل من غیر او را راه نیست
خانهٔ خالی ورا در بسته شد
نعمت الله عاشقانه جان بداد
رند سرمست از جهان وارسته شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرک او در دولتی پیوسته شد
خار در دستش همه گل دسته شد
گفتم اکنون میوه های خوش خوریم
کین دو شاخ نو بهم پیوسته شد
خود ندانستم که ققل و پرّه اند
کین بدان پیوسته شد در بسته شد
ای خنک آن مرد کز خود رسته شد
در وجود زندهای پیوسته شد
هر که از اخلاق بد وارسته شد
او به اوصاف نکو پیوسته شد
ای بسا نعلی که وارون بسته شد
شیشهٔ امن نفوس اشکسته شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.