مه ز برج شرف چو طالع شد
جامع صورتین واقع شد
چون جمالش در آینه بنمود
نام آئینه کون جامع شد
این عجب بین که واضع اشیاء
هم به موضوع خویش واقع شد
هر که بی جام می دمی دم زد
حیف از آن دم زدن که ضایع شد
همت ما محیط می جوید
مکنش عیب اگرچه طالع شد
یار ما نیست آنکه چون زاهد
به خیالی ز دوست قانع شد
نعمت الله چو در سخن آمد
روح قدسی رسید و سامع شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زُهرهٔ شافعی چو طالع شد
خرد او را ز دل متابع شد
هر دو حکمش خلاف واقع شد
محنت و رنج خواجه ضایع شد
صبح صادق حجاب صانع شد
زلف بر روی یار مانع شد
شرح زلف و رخش بدانستم
دل درویش کان جامع شد
به مسمی کجا رسد هرگز
[...]
از سر راه نیز مانع شد
سعی درویش جمله ضایع شد
ماه رویش بجام ساطع شد
یا که مهری زیاده طالع شد
هر نفس لمعه ز رخسارش
عاشقان را بدیده لامع شد
هر سخن کز لبش فرود آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.