هرکه باشد بندهٔ او درجهان سلطان شود
خوش بود جانی که مقبول چنان جانان شود
روی او در دیدهٔ ما آفتاب روشن است
این چنین نوری کجا از چشم ما پنهان شود
هرچه آید در نظر نقش خیال او بود
لاجرم در حسن خوبان عقل ما حیران شود
ما ز دریائیم و با ما هر که بنشیند دمی
گرچه باشد قطرهای در بحر ما عمان شود
مشکل حل است و حل مشکلات عالمست
حل این مشکل تو را در مجلس رندان شود
گنج معنی هر که می خواهد بیاید همچو ما
عارفانه ساکن کنج دل ویران شود
نعمت الله حاصل عمر حیاتست ای عزیز
خوش بود گر حاصل عمر عزیزت آن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه رخسارش همی در غالیه پنهان شود
زلف مشکینش همی بر لاله شادروان شود
دردم آن روی است و درمانم هم از دیدار او
دیده ای دردی که در وی بنگری درمان شود
نه شگفتست ار بگردد زلف جانان جانور
[...]
دل بدو دادم که جان از روی او شادان شود
جان من هست او سزد گر دل فدای جان شود
گر بر او نازد دل و جان نیست طرفه زان کجا
دل سوی دلبر گراید جان سوی جانان شود
چون گل خندانش رخ چون لاله نعمانش لب
[...]
گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود
هم دی اصل چشم زخم ملک تابستان شود
از کمال هیچ چیزی نیست شادی عقل را
زان که کامل بهر آن شد چیز تا نقصان شود
شاخها از میوهها گر گشت چون بی زه کمان
[...]
چون نهان و آشکارا نزد تو یکسان شود
صحبتت پیوسته گردد، خدمتت آسان شود
آفتابت راست گردد رو نماید بی قفا
ذرهای سایه نماند، هرچه خواهی آن شود
اینت اقبال و سعادت، اینت بخت و روزگار
[...]
گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود
صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو
غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
زلف سنبل را بیفشاند صبا مشاطه وار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.