عین دریاییم و ما را موج دریا میکشد
وین دل دریا دل ما سوی مأوا میکشد
مشکل ما چون که حلوای لبش حل میکند
دور نبود خاطر ما گر به حلوا میکشد
دست ما و دامن او آب چشم و خاک راه
گرچه سرو قامت او دامن از ما میکشد
جذبهٔ او میکشد ما را به میخانه مدام
ما از آن خوش میرویم آنجا که ما را میکشد
یک سر مویی سخن از زلف او گفتم ولی
شد پریشان خاطرم هم سر به سودا میکشد
میکشد نقش خیال وی نماید در نظر
هرکه بیند همچو ما بیند که زیبا میکشد
نعمت الله را مدام از وی عطایی میرسد
کار سید لاجرم هر لحظه بالا میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عواطف و احساسات عمیق خود را نسبت به پوچی و جذبهای که از معشوقش میگیرد، بیان میکند. او خود را مانند دریا میبیند که امواج آن، او را به سمت دیگری میکشد. دل او نیز در پی یافتن آرامش است و به نظر میرسد که معشوقش نقش مهمی در این کشش دارد. شاعر به زیبایی تصویر میکند که چگونه نزدیکی به معشوق موجب میشود مشکلاتش حل شود و او را به میخانه عشق میکشاند. در نهایت، وجود معشوق و جذبهاش همواره او را به فکر و خیال و contemplات عمیق فرو میبرد.
هوش مصنوعی: ما همچون دریا هستیم و همچنان که موجهای دریا ما را به جلو میبرند، دل ما نیز به سوی جایی آرام و امن سوق داده میشود.
هوش مصنوعی: مشکل ما مانند حلوایی است که لب او آن را حل میکند. بنابراین دور از ذهن نیست که دل ما نیز به سمت حلوایی که او میسازد، جذب شود.
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم تا توجه او را جلب کنیم و او به ما بیتوجهی میکند. در حالی که اشکهایمان و مشکلات ما به او و راهی که برای رسیدن به او میرویم، اشاره دارد، او با قامت زیبا و با شکوه خود فقط از ما دور میشود.
هوش مصنوعی: جاذبهٔ او ما را به طور مداوم به میخانه میکشاند و ما با خوشحالی به جایی میرویم که او ما را میخواند.
هوش مصنوعی: من فقط یک اشاره کوچک به زیبایی زلف او کردم، اما همین باعث شد که ذهنم درگیر شود و به دیوانگی برسم.
هوش مصنوعی: تصور او میکشد و در نظر هر کسی که او را میبیند، تصویری زیبا و دلنشین به وجود میآورد. اگر کسی مثل ما او را ببیند، زیباییاش را بیشتر درک میکند.
هوش مصنوعی: نعمتهای الهی دائماً به او داده میشود و به همین دلیل کار سید هر لحظه او را به سمت بالا و پیشرفت سوق میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد
خویش فربه مینماییم از پی قربان عید
[...]
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
آبرو میبخشد و ما را به مأوا میکشد
عشق هرجایی است ما هم در پی او میرویم
او به هرجا میرود ما را به هرجا میکشد
در ازل بالانشین بودیم گویا تا ابد
[...]
جان فدای آنکه ما را بیمحابا میکشد
کشته را جان میدهد پنهان و پیدا میکشد
تیر دلدوز خدنگ غمزه خونریز خود
سوی دیگر میکشد آن شوخ و ما را میکشد
آن قد و بالا بلای جان عاشق شد بلی
[...]
هرشبی زلفش مرا در بند سودا میکشد
لیک آن بدعهد را خاطر دگر جا میکشد
ما ز گریه غرق آب دیده گشتیم و هنوز
همچو سرو آن شوخ هردم دامن از ما میکشد
دردمندان را ز رنج دل کشیدن چاره نیست
[...]
زنده میسازد لب او خلق و ما را میکشد
وای بر جان کسی کورا مسیحا میکشد
کاش یوسف در میان ناید که آن دست و ترنج
دیگران را میبرد دست و زلیخا میکشد
یک نفس از صید دلها چشم او آسوده نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.