عشق دلبر در دل ما جا گرفت
خانه خالی دید از آن مأوا گرفت
عاشق مستیم و در کوی مغان
عاقلان را کی بود بر ما گرفت
هر کسی دستی و دامانی دگر
دست ما دامان بی همتا گرفت
مبتلائیم و بلا جوئیم ما
از بلا این کار ما بالا گرفت
آب چشم ما به هر سو رو نهاد
لاجرم گرد جهان دریا گرفت
عقل اگر ره را غلط کرد و برفت
کی کند بینا ، بنا بینا گرفت
سید ما از همه عالم گرفت
درگه یکتای بی همتا گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
علم معنی عالم جانها گرفت
علم صورت در زمین مأوی گرفت
زو پری و دیو ساحلها گرفت
هر یکی در جای پنهان جا گرفت
فتنه از بالای تو بالا گرفت
شهر از آن رفتار خوش غوغا گرفت
صانع از روی تو شمعی برفروخت
آتشی زان شمع در دلها گرفت
زلف مشکین تو بر هم زد صبا
[...]
کار بالای تو تا بالا گرفت
در همه دلها خیالت جا گرفت
هر که رفتار تو دید از بیم جان
هم ترا بهر شفاعت پا گرفت
تا نمی دیدم بلای جان ترا
[...]
از سر زلفش دلم سودا گرفت
وز دو لعلش آتشی در ما گرفت
قامت آن سرو آزاد از چه روی
سایه ی لطف از سر ما واگرفت
چون بدیدم قامتش را در زمان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.