گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هر دل که به عشق مبتلا نیست

هستش مشمر که گوئیا نیست

تا دُردی درد نوش کردیم

دل را به از این دگر دوا نیست

رندیم و مدام جام رندان

از ساقی و جام می جدا نیست

مستیم و خراب در خرابات

ما را جائی دگر هوا نیست

در بحر محیط عشق غرقیم

جز ما خبرش ز حال ما نیست

هر نقش که در خیال آید

نیکش بنگر که بی خدا نیست

مستیم و حریف نعمت الله

حیف است که ذوق او تو را نیست

 
 
 
نظامی

هرجا که به‌دست عشق خوانی‌ست

این قصه بر او نمک فشانی‌ست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
امامی هروی

با عشق دلی که آشنا نیست

جامست ولی جهان نما نیست

دل آیینه ی خدا نمائیست

گر آنگه بغیر مبتلا نیست

رو، ز آینه رنگ غیر بزدای

[...]

امیرخسرو دهلوی

می نوش که دور شادمانیست

خوش باش که روز کامرانیست

سر بر مکش از شراب کایام

از تیغ اجل به سر فشانیست

این دل که ز عشق می خورد خون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
جهان ملک خاتون

در درد تو بر دلم دوا نیست

دریاب که این چنین روا نیست

ای دوست خیال مهر رویت

از دیده ی ما دمی جدا نیست

حال دل ریش با که گویم

[...]

ابن عماد

با من چو محبت تو جانی‌ست

میلم همه سوی مهربانی‌ست

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از ابن عماد
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه