سرم سرگشتهٔ سودای عشق است
دلم آشفتهٔ غوغای عشق است
بدان دیده که بتوان دید او را
دو چشم روشن بینای عشقست
حقیقت سرمهٔ چشم خردمند
غبار گرد خاک پای عشقست
ز عبرت غیر او از دل به در کن
که غیر دل دگر نه جای عشقست
به شمع عشق جان و دل بسوزان
چو پروانه گرت پروای عشق است
مگو از دی و از فردا و فردا
که امروز وعدهٔ فردای عشق است
تن تنها در آ سید به خلوت
که در خلوت تن تنهای عشقست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، احساسات عمیق و شگفتانگیز عشق را به تصویر میکشد. شاعر از شگفتی و آشفتگی دلش در پی عشق سخن میگوید و به جستجوی حقیقت و درک عمیق عشق اشاره میکند. او میگوید که تنها راه یافته شدن به عشق، رهایی از دلبستگیهای دیگر است و باید دل را تنها به عشق سپرد. شاعر همچنین بر اهمیت حال، بهجای آینده، و سوز و گرمای عشق تأکید میکند و در نهایت به خلوت و تنهایی دل در عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: سرم پر از شیدایی عشق است و دلم به خاطر هیجان و آشفتگی عشق در هم ریخته است.
هوش مصنوعی: با چشمان تیزبین و عاشقانهات، قادر خواهی بود که او را ببینی.
هوش مصنوعی: حقیقت برای ذهن انسان مانند سرمهای است که برای زیباتر شدن چشم استفاده میشود، و این سرمه از غبار ناشی از عشق و پیروی از آن برمیخیزد. در واقع، عشق و پیروی از آن است که به ما حقیقت را نشان میدهد و به فکر ما عمق و روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: از تجربه و Lessonهایی که از دیگران میگیری، دل را از عشق به غیر او خالی کن؛ زیرا هیچچیز دیگری جز دل جایی برای عشق نیست.
هوش مصنوعی: اگر به عشق واقعا اهمیت میدهی، مانند پروانهای که به شمع میسوزد، جان و دل خود را به عشق بسپار.
هوش مصنوعی: ذکر نکن که از گذشته و آینده حرف بزنی، چرا که امروز تنها زمانی است که وعدهٔ عشق در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: تنها در خلوت خود قرار میگیری، چرا که در این خلوت، تنهایی عشق محسوس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
به خود کشتن توان زین خاکدان رست
چنانک آن پیرماهی زافت شست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.