راه عشاق رو که آن ره ماست
بشنو این قول از حسینی راست
با مخالف روا نشدی به حجاز
به خطا می روی مرو که خطاست
تا خیالش به چشم ما بنشست
از نظر نقش غیر او برخاست
مطربا نغمه ای که ساقی ما
آمد و مجلس خوشی آراست
ما چنین مست و تو چنین مخمور
خود بگو جرم تست یا از ماست
نفسی کز تو فوت شد آن دم
به همه عمر عذر نتوان خواست
نعمت الله به صورتش منگر
معنیش بین که عین نور خداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، عاشق به راه عشق اشاره میکند و از قول حسینی میگوید که نباید با مخالفان برخورد کرد. او تأکید میکند که باید از افکار غیر خدا فاصله گرفت و فقط به او توجه کرد. همچنین به شادی و مستی در محفل اشاره دارد و میپرسد که آیا گناه از طرف اوست یا دیگران. شاعر به اهمیت لحظههای خاص اشاره میکند و میگوید که نمیتوان از عذر خواهی برای لحظههایی که گذشت، استفاده کرد. در نهایت، به زیبایی درونی و مقام الهی توجه میکند و تأکید میکند که باید به معانی عمیقتر نگاه کرد نه فقط به ظواهر.
هوش مصنوعی: عاشقان راهی را که به آن میروند بشناسید و به این گفته از حسین گوش فرا دهید.
هوش مصنوعی: اگر با کسی که با تو مخالف است، درست رفتار نکردی و به سمت حجاز میروی، بدان که این کار اشتباه است و نباید ادامه دهی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر او در ذهن ما جا گرفت، دیدن دیگران را فراموش کردیم.
هوش مصنوعی: ای نوازنده، بنواز که ساقی ما به مجلس آمده و شادی و سرور را فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: ما هر دو در حال مستی هستیم، تو بگو آیا تقصیر توست یا تقصیر ما؟
هوش مصنوعی: وقتی که نفس من در آن لحظه از تو جدا شد، هیچ گونه بهانهای برای تمام عمر نمیتوانم بیاورم.
هوش مصنوعی: به ظاهری که دارد توجه نکن، بلکه به باطن او بنگر که او خود تجلی نور خدایی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
من ندانم که عاشقی چه بلاست
هر بلایی که هست عاشق راست
زرد و خمیده گشتم از غم عشق
دو رخ لعل فام و قامت راست
کاشکی دل نبودیم که مرا
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
هر چه دور از خرد همه بند است
این سخن مایهٔ خردمند است
کارها را بکشی کرد خرد
بر ره ناسزا نه خرسند است
دل مپیوند تا نشاید بود
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن بممسکی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.