دارم از عشق درد دل خیلی
نیست درمان به غیر واویلی
چشم ما بحر در نظر دارد
کرده هر گوشه ای روان سیلی
هست ما را به میخوری ذوقی
نیست ما را به زاهدی میلی
من مجنون ندانم از حیرت
لیلی از خویش و خویش از لیلی
عاشق درمند چون سید
نتوان یافتن به هر خیلی
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
دارم از عشق درد دل خیلی
نیست درمان به غیر واویلی
چشم ما بحر در نظر دارد
کرده هر گوشه ای روان سیلی
هست ما را به میخوری ذوقی
نیست ما را به زاهدی میلی
من مجنون ندانم از حیرت
لیلی از خویش و خویش از لیلی
عاشق درمند چون سید
نتوان یافتن به هر خیلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و دردسرساز عشق صحبت میکند. شاعر به نقل از خود میگوید که درد دل زیادی از عشق دارد و هیچ درمانی جز ناله و گریه برایش باقی نمانده است. چشم او به وسعت دریا است و در هر گوشه از دلش، احساساتش مانند سیلی جاری است. او از شوق میگوید که به دلش چنگ میزند و به زهد و دینداری علاقهای ندارد. شاعر خود را مجنون میداند که در حیرت است و نمیداند لیلی کیست و او نیز از خود بیخبر است. در نهایت، او میگوید که عاشق در عذاب است و مثل سید نمیتواند به راحتی عشق واقعی را پیدا کند.
هوش مصنوعی: من درگیر عشق هستم و درد و دلهای زیادی دارم، اما هیچ درمانی جز ناله و گریه ندارم.
هوش مصنوعی: چشم ما مانند دریایی است که در هر گوشهاش سیلابی در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: ما به خوشی و لذت شراب علاقهای نداریم و به دینداری و زهد نیز تمایلی نداریم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که مجنون هستم یا نه، از شگفتیای که لیلی برایم ایجاد کرده. نمیدانم که خودم را بشناسم یا از عشق لیلی به خودم بپردازم.
هوش مصنوعی: عاشق بیچارهای مانند سید را نمیتوان در هر جایی پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کردنی بایدت عزازیلی
تا زند دست لعنتش سیلی
گاوی آنگه چه گاو چون پیلی
نکشد پیه خویش را میلی
کرده هر شب ز گنبد نیلی
در هوای تو ماه قندیلی
عشق مجنون و خوبی لیلی
گفته اند و شنیده ای خیلی
برگرفتند آه و واویلی
ز اشک حسرت به هر مژه سیلی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.