گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دارم از عشق درد دل خیلی

نیست درمان به غیر واویلی

چشم ما بحر در نظر دارد

کرده هر گوشه ای روان سیلی

هست ما را به میخوری ذوقی

نیست ما را به زاهدی میلی

من مجنون ندانم از حیرت

لیلی از خویش و خویش از لیلی

عاشق درمند چون سید

نتوان یافتن به هر خیلی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۴۶ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم