گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

اگر نه درد او بودی دوای دل که فرمودی

و گر نه عشق او بودی طبیب ما که می بودی

خیالش نقش می بندم به هر حالیکه پیش آید

نیابم خالی از جودش وجود هیچ موجودی

بیا و نوش کن جامی ز دُرد درد عشق او

که غیر از دُرد درد او ندیدم هیچ بهبودی

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست

مده تو پند مستان را ندارد پند تو سودی

اگر نه جام می بودی که از ساقی خبر دادی

و گر نه آینه بودی به ما او را که بنمودی

بنه بر آتش عشقم که تا بوی خوشی یابی

بسوزانم کزین خوشتر نیایی در جهان عودی

طلسم گنج سلطانی معمائیست پر معنی

اگر نه سیدم بودی معما را که بگشودی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

خداوندا تن خصمان برنج اندر بفرسودی

معادی بر زیان از تو تو از تائید بر سودی

مخالف را ز راه چشم خون دل بپالودی

موافق را بناز و نوش جان و دل بیالودی

بدل ز آئینه فرهنگ زنگ رنگ بزدودی

[...]

مسعود سعد سلمان

شها خورشید کیهانی چراغ آل محمودی

چو روی خویش مسعودی و چو رای خویش محمودی

به همت همچو خورشیدی به قدرت همچو گردونی

به سیرت همچو محمود به صورت همچو مسعودی

تو سیف دولت و دینی ابوالقاسم سرجودی

[...]

مولانا

اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی

به تبریز آمدی این دم بیابان را بپیمودی

بپر ای دل که پر داری برو آن جا که بیماری

نماندی هیچ بیماری گر او رخسار بنمودی

چه کردی آن دل مسکین اگر چون تن گران بودی

[...]

بیدل دهلوی

درین محفل‌که پیدا نیست رنگ حسن مقصودی

چراغ حسرت آلود نگاهم می‌کند دودی

چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش

درون بیضه‌ام پیداست بال شعله فرسودی

خروش بینوایی‌های من یارب که می‌فهمد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

دلم را، کرده یک پیمانه خون، لعل می آلودی

به جان دارم ز شکر خنده ای، داغ نمک سودی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه