گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دوش در خواب دیده ام شاهی

پادشاه خوشی و خرگاهی

در سرای دلم نشسته به تخت

آفتابی به صورت ماهی

لطف سلطان خلافتم بخشید

منصبی یافتم چنین جاهی

نقد گنجش چنین عطا فرمود

کرمش ساخت بنده را شاهی

بزم عشقست و عاشقان سرمست

حضرتش ساقیست و دلخواهی

تو به مسجد اگر روی می رو

من به میخانه برده ام راهی

آینه صد هزار می نگرم

می نمایند نعمت اللهی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

ای به تو سرفراخته شاهی

مشتری رای و آسمان جاهی

کوه در حلم و ابر در جودی

شیر در رزم و ماه بر گاهی

تا تو چون چرخ بر زمین گشتی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
جمال‌الدین عبدالرزاق

دوش در گلستان سحرگاهی

پرده برداشت غنچه ناگاهی

چشم بلبل بر او فتاد از دور

کرد ربی و ربک اللهی

گل بصد لطف گفت خندانش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه