گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دوش در گلستان سحرگاهی

پرده برداشت غنچه ناگاهی

چشم بلبل بر او فتاد از دور

کرد ربی و ربک اللهی

گل بصد لطف گفت خندانش

برگ مهمان بساز یک ماهی

گفت نرگس فدای مقدم گل

شکل این شش ستاره و ماهی

بهر گل دارم این ببار آری

چه کند سیم؟ عمر کوتاهی

بر نرگس دوید بلبل و گفت

که تو بر لشگر چمن شاهی

عاشقی مفلسم حریف بدست

وجه یک ماه چاره راهی

منم امروز از زر و سیمت

وامخواهی برای دلخواهی

تا بآن عاشقیت آموزم

تا کنم مطربیت گه گاهی

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ای به تو سرفراخته شاهی

مشتری رای و آسمان جاهی

کوه در حلم و ابر در جودی

شیر در رزم و ماه بر گاهی

تا تو چون چرخ بر زمین گشتی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه