گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

گر ز صاحبنظر نظر یابی

نور او نور هر بصر یابی

ور درآئی به بحر ما با ما

بحر ما را پر از گهر یابی

ظاهر و باطنش نکو دریاب

مظهر و مظهرات اگر یابی

جام گیتی نما به دست آور

آفتابست و در قمر یابی

رند مستی مجو ز مخموری

که ز سوداش دردسر یابی

گذری گر کنی به میخانه

عالمی مست و بی خبر یابی

در خرابات اگر نهی قدمی

حال سید به ذوق دریابی