من به او زنده توئی زنده به جان
این چنین زنده نباشد آن چنان
نوش کن آب حیات معرفت
تا چو خضر زنده مانی جاودان
صورت و نقشی که آید در نظر
چو خیال اوست بر چشمش نشان
ساقیم مست است و جام می به دست
در سرابستان جان عاشقان
موج و دریا نزد ما هر دو یکیست
یک حقیقت در ظهور این و آن
جملهٔ اشیاء نشان نام اوست
گرچه او را نیست خود نام و نشان
گفتهٔ سید حیات جان ماست
لاجرم در جان ما باشد روان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی زندگی و وجود حقیقی انسان میپردازد. شاعر به مفهوم حیات جاودان اشاره میکند و از آب حیات معرفت سخن میگوید که انسان را به مانند خضر، جاوید و زنده نگه میدارد. تصویرها و اشکالی که در دنیای ما وجود دارند، فقط نمودهای خیالی از حقیقتی بزرگتر هستند. در نهایت، اشاره به این میکند که تمامی اشیاء تجلیگاه نام او هستند، هرچند او خود نام و نشانی ندارد. پیام اصلی شعر، پیوند عمیق میان روح و حقیقت الهی است که در وجود ما جاری است.
هوش مصنوعی: من به خاطر او زندهام، تو نیز به خاطر او زندهای. اما زندگیام به این شکل، مانند او نیست.
هوش مصنوعی: آب حیات معرفت را بنوش تا مانند خضر همیشه زنده بمانی و از زندگی جاویدان بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: چهره و تصویری که در نظر میآید مانند تصوری است که در ذهن دارد و نشانی از او بر چشمانش است.
هوش مصنوعی: ساقی ما در حال مستی است و جام شراب را در دست دارد، در جایی که عشق و جان عاشقان در جستجوی حقیقت قرار دارد.
هوش مصنوعی: موج و دریا در نظر ما تفاوتی ندارند؛ هر دو نشاندهنده یک حقیقت هستند که در اشکال مختلف خود را نمایش میدهند.
هوش مصنوعی: همهٔ چیزها نشانهای از وجود او هستند، هرچند خود او نه نامی دارد و نه نشانی.
هوش مصنوعی: سخن سید حیات، روح و جان ماست، بنابراین این کلام در دل و وجود ما جاری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یخچه میبارید از ابر سیاه
چون ستاره بر زمین از آسمان
چون بگردد پای او از پای دار
آشکوخیده بماند همچنان
عید فرخ باد بر شاه جهان
جاودانه شادمان و کامران
نعمتش پیوسته و عمرش دراز
دولتش پاینده و بختش جوان
سال و مه لشکرکش و لشکر شکن
[...]
ای مرا دیدار تو جان و جهان
بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان
ای جهان جان چه شادی باشدم
چون نباشی با من ای جان جهان
ای بسان حور و آئین پری
[...]
ای آفتاب حسن تو را آفتاب
سجده برد همچو من از آسمان
خردی تو و بزرگ تو را پایگاه
سال تو اندک و تو بسیار دان
چو آفتاب خردی در چشم خلق
[...]
روی بخت خواجه خرم همچو گل
باد تا هر سال گل آرد جهان
بسته دولت عهد با دورانش باد
تا بود پیوسته با دوران زمان
باد حاجت خرمی را با دلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.