گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ما بندهٔ مطلق خدائیم

فرزند یقین مصطفائیم

در مجمع انبیا حریفیم

سر حلقهٔ جلمه اولیائیم

او با ما ، ما ندیم اوئیم

آیا تو کجا و ما کجائیم

مستیم ز شراب وحدت عشق

مستانه سرود می سرائیم

تا واصل ذات خویش گشتیم

با هر صفتی دمی سرائیم

یک معنی و صدهزار صورت

در دیدهٔ خلق می نمائیم

سید ز خودی خود فنا شد

والله به خدا که ما خدائیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

ما خود بینیم و خود نمائیم

در آینه خود به خود نمائیم

رندیم و مدام همدم جام

اما تو کجا و ما کجائیم

بحریم و حباب و موج و جوئیم

[...]

جامی

هر چند تو شاه و ما گداییم

دامن مفشان که مبتلاییم

تا داغ غلامی تو داریم

هر جا که رویم پادشاییم

هر جا الم تو مرد دردیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه