غرقهٔ آب و آب می جویم
در تحیر که بحر یا جویم
این عجب بین که عاشق خویشم
عین مطلوب و طالب اویم
پیر خمارم و به جرعهٔ می
خرقهٔ خود مدام می شویم
در خرابات عشق مست و خراب
سخن عاشقانه می گویم
آمدم مست بر سر میدان
عشق چوگان و عالمی گویم
بلبل گلستان معشوقم
گل گلزار عشق می بویم
نعمت الله حق است از آن شب و روز
من حق خویشتن از او جویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس شدید عشق و حیرت خود اشاره میکند. او در جستجوی آب، به دریا و جوی مینگرد و این تضاد را نشاندهندهٔ عشق خود میداند. عاشقِ معشوق است و در عین حال خود را درگیر این عشق میبیند. شاعر به حالت مستی و شوق در خرابات عشق اشاره میکند و از سخنان عاشقانهاش میگوید. او همچون بلبل در گلستان معشوقش، به جستجوی زیبایی و عشق میپردازد و به این نکته میرسد که در این مسیر، نعمت الهی را میشناسد و به حقیقت وجود خود نیز مینگرد.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که در دنیای پر از مشغله و سردرگمی، به دنبال حقیقت و معنای عمیقتری هستم. حتی در زمانی که خود را در مشکلات غرق میبینم، هنوز هم در جستجوی شناخت و درک عمیقتری از زندگی و جهان هستم. سوال اینجاست که آیا باید تسلیم جریانهای زندگی شوم یا به دنبال جستجوی معنیام بروم.
هوش مصنوعی: عجب است که من خود عاشق هستم، در حالی که مطلوب و خواهان او نیز هستم.
هوش مصنوعی: من پیر و کهنهسالم و با آنکه مست هستم، هر لحظه به خاطر نوشیدن شراب، لباس درویشیام را تجدید میکنم.
هوش مصنوعی: در میخانه عشق، در حالی که غرق در شوق و سرخوشی هستم، صحبتهای عاشقانهای را ارائه میدهم.
هوش مصنوعی: من با حالتی سرشار از عشق و محبت به میدان عشق آمدهام و میخواهم از جاذبهها و زیباییهای این عالم بگویم.
هوش مصنوعی: بلبل در باغ معشوق من، عطر گلهای عشق را استشمام میکند.
هوش مصنوعی: نعمتهای خداوند حقیقتی است که از شب و روز به من میرسد و من باید حق خودم را از او مطالبه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جوانی تو را کجا جویم
با که گویم غم تو گر گویم
یاسمین تو تا سمن گشته ست
سمن و یاسمین نمی بویم
نزد خوبان سیاه روی شوم
[...]
من به منزل درم چه ره جویم
نیستم من جُنُب چه سر شویم
فخر دین ، اعتقاد من دانی
که همیشه هوای تو جویم
دورم از مجلست و لیک مقیم
در مجالس دعای تو گویم
سال و مه ورد مدح تو خوانم
[...]
غرض آن به که از تو میجویم
سخن آن به که با تو میگویم
بعد ازین رخ به خون همی شویم
زار می گریم و همی گویم:
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.