گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

غرقهٔ آب و آب می جویم

در تحیر که بحر یا جویم

این عجب بین که عاشق خویشم

عین مطلوب و طالب اویم

پیر خمارم و به جرعهٔ می

خرقهٔ خود مدام می شویم

در خرابات عشق مست و خراب

سخن عاشقانه می گویم

آمدم مست بر سر میدان

عشق چوگان و عالمی گویم

بلبل گلستان معشوقم

گل گلزار عشق می بویم

نعمت الله حق است از آن شب و روز

من حق خویشتن از او جویم

 
 
 
گلها برای اندروید
مسعود سعد سلمان

ای جوانی تو را کجا جویم

با که گویم غم تو گر گویم

یاسمین تو تا سمن گشته ست

سمن و یاسمین نمی بویم

نزد خوبان سیاه روی شوم

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
وطواط

فخر دین ، اعتقاد من دانی

که همیشه هوای تو جویم

دورم از مجلست و لیک مقیم

در مجالس دعای تو گویم

سال و مه ورد مدح تو خوانم

[...]

ظهیر فاریابی

بعد ازین رخ به خون همی شویم

زار می گریم و همی گویم:

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه