گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

زآفتاب مهر او تابنده ام

پادشاهی می کنم تا بنده ام

صورتم پرگار و معنی نقطه ای

این حروف از لوح دل خواننده ام

مستم از جام می ساقی عشق

مجلس عشاق را فرخنده ام

تا به اسما و صفاتش عارفم

از حضور ذات او وامانده ام

عاشق و معشوق ما هر دو یکی است

نعمت الله را چنین داننده ام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

می‌زنم با تو بجد تا زنده‌ام

من چه کارهٔ نصرتم من بنده‌ام

کمال خجندی

من برین در بنده‌ام تا زنده‌ام

تا چنینم بندهٔ پایبنده‌ام

گفته می‌ریزم همین دم خون تو

بی همین ار زنده‌ام ارزنده‌ام

مردم از گریه به اندوه نوی

[...]

جهان ملک خاتون

نازنینا من ز جانت بنده ام

بنده ی عشق توأم تا زنده ام

گر قبول افتم تو را در بندگی

بنده ای با طالع فرخنده ام

چون قدت سروی ندیدم راستی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

ز آفتاب مهر او تابنده‌ام

پادشاهی می‌کنم تا بنده‌ام

گر نوازد ور کشد فرمان اوست

بنده‌ام در بندگی پاینده‌ام

بلبل مستم درین گلزار عشق

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه