گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

زآفتاب مهر او تابنده ام

پادشاهی می کنم تا بنده ام

صورتم پرگار و معنی نقطه ای

این حروف از لوح دل خواننده ام

مستم از جام می ساقی عشق

مجلس عشاق را فرخنده ام

تا به اسما و صفاتش عارفم

از حضور ذات او وامانده ام

عاشق و معشوق ما هر دو یکی است

نعمت الله را چنین داننده ام