عشق او در میان جان دارم
عاشق عشق چون بهان دارم
در خرابات مست می گردم
میل خاطر به عاشقان دارم
هر چه دارم ز صورت و معنی
همه با یار در میان دارم
با من از وصل و هجر کمتر گوی
که فراغت از این و آن دارم
کار من عاشقی و میخواریست
تا که جان در بدن روان دارم
با حریفان عاشق سرمست
مجلسی خوشتر از جنان دارم
نعمت الله دارم ای درویش
گنج سلطان انس و جان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون دل و دست همزبان دارم
عافیت به چو این و آن دارم
عشقت اندر میان جان دارم
جان ز بهر تو بر میان دارم
تا مرا بر سر جهان داری
به سرت گر سر جهان دارم
گویی از دست هجر جان نبری
[...]
آتشی از تو در دهان دارم
لیک صد مهر بر زبان دارم
دو جهان را کند یکی لقمه
شعلههایی که در نهان دارم
گر جهان جملگی فنا گردد
[...]
گفت من سر بر آستان دارم
نه چو تو سر بر آسمان دارم
هفت اقلیم آسمان دارم
در میان تختگه از آن دارم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.