گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عشق او در میان جان دارم

عاشق عشق چون بهان دارم

در خرابات مست می گردم

میل خاطر به عاشقان دارم

هر چه دارم ز صورت و معنی

همه با یار در میان دارم

با من از وصل و هجر کمتر گوی

که فراغت از این و آن دارم

کار من عاشقی و میخواریست

تا که جان در بدن روان دارم

با حریفان عاشق سرمست

مجلسی خوشتر از جنان دارم

نعمت الله دارم ای درویش

گنج سلطان انس و جان دارم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

عشقت اندر میان جان دارم

جان ز بهر تو بر میان دارم

تا مرا بر سر جهان داری

به سرت گر سر جهان دارم

گویی از دست هجر جان نبری

[...]

مولانا

آتشی از تو در دهان دارم

لیک صد مُهر بر زبان دارم

دو جهان را کند یکی لقمه

شعله‌هایی که در نهان دارم

گر جهان جملگی فنا گردد

[...]

سعدی

گفت: من سر بر آستان دارم

نه چو تو سر بر آسمان دارم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه