آتشی از تو در دهان دارم
لیک صد مُهر بر زبان دارم
دو جهان را کند یکی لقمه
شعلههایی که در نهان دارم
گر جهان جملگی فنا گردد
بیجهان مُلک صد جهان دارم
کاروانها که بار آن شِکرست
من ز مصر عدم روان دارم
من ز مستی عشق بیخبرم
که از آن سود یا زیان دارم
چشم تن بود درفِشان از عشق
تا کنون جان درفشان دارم
بند خانه نیم که چون عیسی
خانه بر چارُمآسمان دارم
شکر آن را که جان دهد تن را
گر بشد جان، جانِ جان دارم
آنچ دادهست شمس تبریزی
ز من آن جو که من همان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و روحانی شاعر است. او میگوید که در درونش آتش عشق وجود دارد، اما زبانش پر از آرامش و مهر است. شاعر به اتحاد و معنای عمیق عشق اشاره میکند و از اینکه میتواند دو جهان را در هم ادغام کند، سخن میگوید. او تأکید میکند که اگر تمام جهان هم نابود شود، برای او هنوز دنیایی درون خود دارد. همچنین به موضوع عدم وابستگی به دنیا و دنیای مادی اشاره میکند. شعر به شدت بر تأثیرات عشق و معنویات تأکید دارد و در نهایت به عشق بین خود و شمس تبریزی اشاره میکند که باعث بیداری درونی او شده است.
هوش مصنوعی: من در دل خود آتشی از محبت و احساس به تو دارم، اما به خاطر برخی دلایل، نمیتوانم آن را بر زبان بیاورم و سکوت اختیار کردهام.
هوش مصنوعی: من دو جهان را به یک لقمه تبدیل میکنم، چون شعلههایی که در دل دارم نهفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان نابود شود، من همچنان به ملک و سلطنتی نامحدود و بیپایان دست مییابم.
هوش مصنوعی: کاروانهایی که بارشان شکر است، من از سرزمین عدم به راه افتادهام.
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که خیلی از عشق غرق در مستیام و هیچ اطلاعی از اثرات خوب یا بد آن ندارم.
هوش مصنوعی: چشمم مانند درفش از عشق میدرخشد و تا به حال جانم نیز مانند درفش درخشان است.
هوش مصنوعی: من نیمهای از خانه را دارم که مثل عیسی، به آسمان میخرامد.
هوش مصنوعی: از اینکه زندگی و وجودم را مدیون کسی هستم که جانش را برای من فدا میکند، قدردانی میکنم. حتی اگر جان او از بین برود، عشق و امید من به او و به حیات ادامه دارد.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی آنچه را که به من داده، همان چیزی است که من از قبل داشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# بعد از کاروانها را ندارد.
چون دل و دست همزبان دارم
عافیت به چو این و آن دارم
عشقت اندر میان جان دارم
جان ز بهر تو بر میان دارم
تا مرا بر سر جهان داری
به سرت گر سر جهان دارم
گویی از دست هجر جان نبری
[...]
گفت: من سر بر آستان دارم
نه چو تو سر بر آسمان دارم
هفت اقلیم آسمان دارم
در میان تختگه از آن دارم
عشق او در میان جان دارم
عاشق عشق چون بهان دارم
در خرابات مست می گردم
میل خاطر به عاشقان دارم
هر چه دارم ز صورت و معنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.