منصب مستان ما ترک وجود و عدم
نسبت رندان ما بذل حدوث و قدم
حاصل بحر محیط جرعه ای از جام ماست
خود که برد پیش ما نام می و جام جم
پیر خرابات عشق یار عزیز من است
شیخ مبارک نفس پیر خجسته قدم
خاطر من هر نفس نقش خیالی کشد
بی مددی یا مداد یا ورقی یا قلم
سلطنت عاشقان تخت ولایت گرفت
عقل گزیده کنار عشق کشیده قلم
جام می آمیختند خون دوئی ریختند
دور خوش انگیختند هر دو یگانه به هم
ساقی کوثر اگر جام شرابت دهد
شادی سید بنوش غم مخور از هیچ غم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد نوروز ماه با گل سوری به هم
بادهٔ سوری بگیر، بر گل سوری بچم
زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس
دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم
از پسر نردباز داو گران بر به نرد
[...]
قاعدهٔ سعد و حمد کنیت و نامش بهم
بر سر خورشید و ماه دولت وی را قدم
مضمرش اندر ضمیر مُدغَمش اندر قلم
فایده ی عمر خضر مرتبه ی مهر جم
مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبحدم
بلبله را مرغوار وقت سماع است هم
برلب جام اوفتاد عکس شباهنگ بام
خیز و درون پرده ساز پرده به آهنگ بم
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرس
[...]
لولیکان توییم در بگشا ای صنم
لولیکان را دمی بار ده ای محتشم
ای تو امان جهان ای تو جهان را چو جان
ای شده خندان دهان از کرمت دم به دم
امن دو عالم تویی گوهر آدم تویی
[...]
ای ظفر و نصرتت پیشروان حشم
کوکبه انجمت پسر و ماه علم
کاتب امر تو راست زیر قلم روز و شب
خاتم ملک تو راست زیر نگین ملک جم
گشته ز گرد رهت چشم کواکب قریر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.