گنجور

 
امیر شاهی

ای دل ایام هجر شد بنیاد

رو، که مرگ نُوَت مبارک باد

دل سوزان من ز آه من است

چون چراغی نهاده در ره باد

آنچنانم به یاد تو مشغول

که فراموشیم برفت از یاد

مژده ده روزگار را، که گذشت

عیش پرویز و محنت فرهاد

سرو آزاد، بنده قد تست

ای غلام تو بنده و آزاد

گفتی: افتاد شاهی از نظرم

کاشکی اینچنین نمی‌افتاد