گنجور

 
امیر شاهی

ای دل ایام هجر شد بنیاد

رو، که مرگ نُوَت مبارک باد

دل سوزان من ز آه من است

چون چراغی نهاده در ره باد

آنچنانم به یاد تو مشغول

که فراموشیم برفت از یاد

مژده ده روزگار را، که گذشت

عیش پرویز و محنت فرهاد

سرو آزاد، بنده قد تست

ای غلام تو بنده و آزاد

گفتی: افتاد شاهی از نظرم

کاشکی اینچنین نمی‌افتاد

 
 
 
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه