صبا تا ز زلف تو بویی نداشت
دلم در جهان آرزویی نداشت
جهان هرگز از نازنینان چو تو
جفا پیشه تند خویی نداشت
بهار آمد و هیچ بلبل نماند
که پیش گلی گفتگویی نداشت
دلم کز جفای کسی خسته بود
سر سبزه و طرف جویی نداشت
به ناکام شاهی برفت از درت
که پیش تو هیچ آبرویی نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درین ره که جز شکل موئی نداشت
فرود آمد هیچ روئی نداشت
قدت سرو گفتیم و رویی نداشت
چو زلف تو هم مشک بوئی نداشت
فرات ار چه سیل در سیل بود
چو چشمم بسی جست و جویی نداشت
دل ریش من هر شبی تا سحر
[...]
چمن کز گل و غنچه بویی نداشت
سرو برگ جام و سبویی نداشت
ازان حال من دوش پرسید یار
که با دیگری گفتوگویی نداشت
حریفی که بر گریهام خنده زد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.