صبا تا ز زلف تو بویی نداشت
دلم در جهان آرزویی نداشت
جهان هرگز از نازنینان چو تو
جفا پیشه تند خویی نداشت
بهار آمد و هیچ بلبل نماند
که پیش گلی گفتگویی نداشت
دلم کز جفای کسی خسته بود
سر سبزه و طرف جویی نداشت
به ناکام شاهی برفت از درت
که پیش تو هیچ آبرویی نداشت