دلا ز نرگس مستانهٔ که میپرسی؟
سری به خواب خوش، افسانهٔ که میپرسی؟
اسیر سلسله تست عالمی، لیکن
تو حالت دل دیوانهٔ که میپرسی؟
مگو که یار دگر خانه ساخت در دل تو
کدام یار؟ چه دل؟ خانهٔ که میپرسی؟
تو گنج حسنی و اهل نیاز منتظرند
که ره به کلبهٔ ویرانهٔ که میپرسی؟
نه حد ماست تمنای بزم او، شاهی
سخن ز ساغر و پیمانهٔ که میپرسی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و وضعیت عاشقانه و دلدادگی پرداخته است. شاعر از نرگس میپرسد و به خوابهای شیرین اشاره میکند، اما در عین حال احساس اسارت در عشق را نیز بیان میکند. او به بیقراری دل دیوانهاش اشاره دارد و از طرفی دیگر به عدم وجود یاری جدید در دل معشوق میپردازد. در نهایت، شاعر به غنای عشق و نیاز به معشوق اشاره میکند و موقیعت خود را در بزم عشق به تصویر میکشد. شعر به زیبایی حالت عاشق و احساسات او را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، از چه کسی دربارهٔ نرگس مست میپرسی؟ آیا نام این خواب شیرین را نمیدانی که افسانهای است؟
هوش مصنوعی: من در دنیای تو گرفتارم، اما تو چرا از حال دل دیوانهام سوال میکنی؟
هوش مصنوعی: نحوه بیان احساساتی که به دیگران منتقل میشود را نمیتوان نادیده گرفت. آیا واقعاً کسی را در دل خود داری که بتوانی به او اشاره کنی؟ اصلاً چه احساسی در دل تو وجود دارد که بخواهی دربارهاش صحبت کنی؟
هوش مصنوعی: تو برای کسانی که به محبت و خوبی تو نیاز دارند، مانند یک گنج باارزش هستی. آنها منتظرند تا به تو برسند و در این بین، تو از کجای این خانه ویران پرسوجو میکنی؟
هوش مصنوعی: ما در آرزوی حضور در میخانه او نیستیم، چه اینکه گفتن از شاهی و سخنان زیبای او، به ساغر و پیمانهای که به آن اشاره میکنی، محدود نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا، ز باده و خُمخانهٔ که میپرسی؟
ز چشم و غمزهٔ مستانهٔ که میپرسی؟
هزار خانه برانداخت عشق عالمسوز
درین خرابه تو از خانهٔ که میپرسی؟
گذشت نوبت کیخسرو و فریدون شد
[...]
به شب فروخته رو خانهٔ که میپرسی
به شمع ره سوی کاشانهٔ که میپرسی
به عشوه در حرم کعبه پرسیم خانه
چه کعبه و چه حرم خانهٔ که میپرسی
ز زلف و خال تو دلهای ما گرفتارند
[...]
بگو به یار که کاشانهٔ که میپرسی
منم خراب تو ویرانهٔ که میپرسی
حدیث زلف تو امشب حکایتی است دراز
تو خوابناک ز افسانهٔ که میپرسی
منم که خلوت دل کردم از غمآبادت
[...]
خراب گشته ز ویرانه که می پرسی
شکایت از دل دیوانه که می پرسی
ز شیخ و شاب نسبنامه که می جویی
حدیث عاقل و دیوانه که می پرسی
اگر چراغ نباشد گلاب کی باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.