گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیر شاهی

زهی از خطت نرخ عنبر شکسته

قدت سرو را دست بر چوب بسته

غباریست خطت نشسته بر آن لب

بلی، خط یاقوت باشد نشسته

ز خرمای وصل تو ذوقی نیابند

کسانی که از خار گردند خسته

دلم بسته شد در شکنهای زلفت

از آنروی گشتم چنین دلشکسته

تو جایی که باشی، که باشند خوبان؟

ز خاشاک با گل نبندند دسته

در این باغ، روزی که نارسته بودم

چو لاله نبودم ز داغ تو رسته

دل شاهی از زلف خوبان هراسد

چو آهوی از دام صیاد جسته