ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر
هرگزت نگذشت یاد دردمندان در ضمیر
من گرفتارم، به جرم عشق بر دارم کنید
تا به کوی دوست، دشمن بیندم با دار و گیر
گر مه روی تو روزی بنگرد بالای بام
دیگر از خجلت نیاید شاه انجم بر سریر
عالمی بی دل شدند از تیر مژگانت، چنانک
در همه شهر این زمان یک دل نمی یابد به تیر
گر بریزی خون شاهی ور ببخشی، حاکمی
توشه فرمانروا، من بنده فرمانپذیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، زیبایی و جذابیت چهره محبوب را توصیف میکند و نشان میدهد که دلهای عاشقان به خاطر یاد او در رنج هستند. شاعر از درد عاشقی سخن میگوید و میخواهد که اگر گرفتار عشق است، باید به جان دهد تا به محبوبش برسد. او اشاره میکند که اگر ماه روی محبوب در آسمان نمایان شود، ستارهها از خجالت خاموش خواهند شد. در نهایت، او به تأثیر چشمهای محبوب اشاره میکند که باعث میشود همه دلها در شهر از درد عشق بیقرار شوند و در عین حال، او به اطاعت از فرمان محبوب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای موهای زیبا و دلربای تو، دلهای عاشقان همیشه در بند عشق تو هستند و هیچگاه یاد درد و رنج درون خود را فراموش نمیکنند.
هوش مصنوعی: من در دام عشق گرفتار شدهام، اگر به خاطر این جرم من را به دار بزنید، حداقل این را میخواهم که در این مرگ، دشمنان را در کوی دوست ببینم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو روزی از بالا به زمین نگاه کند، دیگر از شرم نمیتواند بر تخت ستارهها نشیند.
هوش مصنوعی: افرادی که قلبی ندارند، به خاطر شوق و زیبایی چشمانت، تحت تأثیر قرار گرفتهاند. به گونهای که در این زمان، در کل شهر نمیتوان کسی را یافت که دلش را در برابر محبت تو تسلیم کرده باشد.
هوش مصنوعی: اگر خون یک پادشاه را بریزی یا او را ببخشی، تو حاکمی خواهی بود که دارای قدرت و اختیار است، اما من تنها یک بندهام که باید فرمان را بپذیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.