زلف مشکین را چو خوبان بر رخ زیبا نهند
نعل بر آتش ز بهر بردن دلها نهند
هر خدنگی کافکنند از تیر مژگان بر جگر
مرهمی دیگر ز درد و داغ بر بالا نهند
وصف حسن دوست پیش جاهلان کج نظر
وسمه ای باشد که بر ابروی نابینا نهند
عاشقان را جا نشان یابند از پای سگش
بگذرند از عقل و هوش و سر به جای پا نهند
گر بچین آرد شمیم چین زلفش را نسیم
آهوان چین ز خجلت روی در صحرا نهند
شاهدی را خوب رویان میکشند از سوز هجر
بعد از آنش منتی هم بر دل شیدا نهند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا نهند
عاشقان را تازه داغی بر دل شیدا نهند
نازنین را عشق ورزیدن نزیبد، جان من
شیر مردان بلاکش پا در این غوغا نهند
دیده نا اهل باشد بر چنان رویی دریغ
[...]
بار غم سنگیندلان بر جان غمفرسا نهند
هر که را از پا دراندازند، بر سر پا نهند
در مقام چارهسازی چون شوند این سرکشان
بر سر زخم تمنا، داغ استغنا نهند
منزلم از بس که چون ماتمسرا پر شیون است
[...]
داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند
از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند
از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش
پنبه مغز مرا گر بر سر مینا نهند
این عزیزانی که من در مصر دولت دیده ام
[...]
برگ عیشی قسمت ما نیست در بستان هند
همزبان ما نشد جز طوطی از سبزان هند
بلبل گلزار ایرانم، بدآموز گلم
برنمیتابد دماغم سنبل و ریحان هند
چون قفس تنگ است بر ما عندلیبان این چمن
[...]
نسبتی باشد بتان هند را با پان هند
حاصلی نبود بجز خون خوردن از سبزان هند
می کنند از بس زموی سر خودآرایی بجاست
گر به درد آید سر معشوقی مردان هند
در سواد هند دست از لذت دنیا بشوی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.