رخش آتشم در درون میبرد
دو زلفش ز عقلم برون میبرد
ندانم چه شد عقل و اندیشه را
که عشقم به سوی جنون میبرد
دلم را که پر بود از عقل و هوش
دو چشم تواَش با فسون میبرد
به پابوس تو سرو را آب جوی
به زنجیرها سرنگون میبرد
اگر شاهدی برد جان از لبت
ز زنجیر زلف تو چون میبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تأثیرات آن بر عقل و اندیشه فرد است. شاعر احساس میکند که عشق او را به جنون میکشاند و با زیبایی محبوبش، عقل و هوشش را از دست میدهد. دلی که پر از عقل بوده، حالا تحت تأثیر چشمان معشوق، مجذوب و اسیر شده است. در نهایت، شاعر به زیبایی معشوق و قدرت آن در فریب و تسخیر احساسات اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آتش وجودم را میسوزاند و دو زلفش عقل مرا از فکر و تدبیر دور میکند.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بر سر عقل و فکر من آمده است که عشق مرا به سمت جنون میکشاند.
هوش مصنوعی: دل من که پر از دانش و هوش بود، با جاذبههای دو چشمت آن را به سوی خود میکشاند.
هوش مصنوعی: سرو بهخاطر تو به آب جوی میافتد و زنجیرها را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر لبهای تو جان خود را از دست بدهد، زنجیر زلفت او را مانند شراب میرباید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا جادو از ره برون میبرد
به مکرت به دام جنون میبرد
مرا عشقت از ره برون میبرد
به کوی ملامت درون میبرد
گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم
ترا هم به قید جنون میبرد
به تاراج دل چشم او بس نبود
[...]
خدنگ تو چون ره به خون میبرد
مرا بر سرره جنون میبرد
به روز شکار تو تیر خدنگ
بشارت به صید زبون میبرد
جنون بین که از بزم او همنشین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.