قدم به پرسش من رنجه کن به رسم عیادت
که جان نثار قدومت کنم ز روی ارادت
نهادهام سر تسلیم بر ارادت محبوب
که بنده را نبود رسم و راه غیر عبادت
دلا بکوش که خود را کنی نشانه تیرش
که این بود به حقیقت نشان گلیم سعادت
بسوزش دل و خون جگر گواه چه حاجت
سرشک سرخ و رخ زرد بس بود به شهادت
بخون وصل تو آمد چو شاهدی بگدایی
به بوسه ای بنوازش که این بس است زیادت