عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شود
ور تو روی ازوی بتابی مهرها کین می شود
از حریم وقت او بیرون بود اسلام وکفر
آن قلندروش که اورا عشق تو دین می شود
تخت دولت می نهد در هند دین احمدی
کرسی اقبال محمودی چو غزنین می شود
شب بقدر خویش می گرید بروز وصل یار
شاد باد آن دل که بهر عشق غمگین می شود
زآفتاب عشق او کز دیدنش بی بهره ایم
کور مادرزاد چون دیده جهان بین می شود
یک نفس بیرون نشین تا برتو افتد نوراو
میوه چون در سایه باشد دیر شیرین می شود
در حریم عشق شو تا بوی فقر آید زتو
زآنکه عاشق گر فریدونست مسکین می شود
در زمینهای دگر آهو چو دیگر جانور
هست، لیکن ناف آهو مشک در چین می شود
اندرین ره چون کند ازآفتاب ومه رکاب
خنگ چرخ ازبهر اسب همتش زین می شود
دست لطف دوست گر برکوه افشاند گهر
چون نگین هر سنگ اورا خانه زرین می شود
حرف وصف عنبرین زلفش چو بنویسد قلم
خط اورا نقطهای خاک مشکین می شود
سیف فرغانی زبوی عشق شد رنگین سخن
ماه چون برمیوه تابد زود رنگین می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آب و رنگ حسن بیش از خانه زین می شود
در نگین دان دانه یاقوت رنگین می شود
می شود ناز و غرور نیکوان از خط زیاد
وحشت آهو فزون گردد چو مشکین می شود
شوخترشد چشم مست یار در دوران خط
[...]
روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می شود
شوخ من چون گل بیک پیمانه رنگین می شود
روز عاشق تیره زآن گیسوی پرچین می شود
خواب سخت از طول این افسانه سنگین می شود
خون خود ریزد گلستان بی بهار جلوه اش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.