چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نیست
صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست
مر ترا نیست بمن میل و شکیبایی هست
بنده را هست بتو میل و شکیبایی نیست
چه بود سود از آن عمر که بی دوست رود
چه بود فایده ازچشم چو بینایی نیست
بر سر کوی تو در قید وفای خویشم
ور نه رفتنم ای دوست زبی پایی نیست
من سگ کویم و هرجای مرا مأواییست
بودنم بر در این خانه زبی جایی نیست
گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را
بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست
دل رهایی طلبد از تو بهر روی که هست
ورچه داند که چو روی تو بزیبایی نیست
در چو دربهر بود چون تو نباشد صافی
گل چو بر شاخ بود چون تو بر عنایی نیست
سیف فرغانی هر روز بیاید بر تو
دولت آنکه تو یکشب بر او آیی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساس تنهایی است. شاعر بیان میکند که در ارتباط با محبوبش، او شکیبایی و میل زیادی دارد، اما محبوب به او توجهی نشان نمیدهد. او میپرسد که زندگی بدون دوست چه فایدهای دارد و تأکید میکند که عشقش به محبوبش او را وفادار نگه داشته، حتی اگر او نتواند به او نزدیک شود. شاعر به شدت دلتنگ است و حس میکند که وجودش بر در خانه محبوبش بیفایده است. همچنین از بیوفایی زمانه شکایت میکند و میگوید که عشق او به محبوبش واقعی است، ولی همچنان درد دلش را نمیتواند برطرف کند. در نهایت، احساس ناامیدی و آرزوی دیدار محبوبش را بیان میکند.
هوش مصنوعی: چون تو تمایل داری و من نمیتوانم در برابر تو صبر کنم، میخواهم صبر کنم اما تواناییاش را ندارم.
هوش مصنوعی: من به تو هیچ علاقهای ندارم و هنوز هم رنج و صبری در دل دارم، اما تو هیچ علاقهای به من نداری و صبر و تحملی برای من نشان نمیدهی.
هوش مصنوعی: عمر بدون دوست چه فایدهای دارد؟ و چه ارزشی دارد داشتن بینایی اگر نمیتوانی چیزی را ببینی؟
هوش مصنوعی: در کنار کوچه تو، به خاطر وفاداریام ماندهام، وگرنه رفتن من ای دوست، بیدلیل نیست.
هوش مصنوعی: من مانند سگی هستم که هر کجا بروم، جایی برایم وجود دارد. اما در این خانه، جایی برای سکونت و آرامش من نیست.
هوش مصنوعی: گفتی در زمانه از کسی وفایی وجود ندارد. من به عنوان بنده وفادار هستم، اما اگر تو نخواهی، باز هم وفایی نیست.
هوش مصنوعی: دل به دنبال آزادی است و میخواهد از دست تو برهد، به خاطر زیبایی که در چهرهات وجود دارد، هرچند که نمیداند هیچ زیبایی به پای زیبایی تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر در باغ مشکل گلی وجود نداشته باشد، یعنی گلهای بینظیر و زیبا کم است، و اگر گلی روی درخت نباشد، دیگر از زیبایی و طراوت خبری نیست. پس وجود تو مانند گلی است که به باغ زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: هر روز بر تو نعمتی خواهد آمد، اما کسی که تو فقط یک شب به او سر بزنی، هرگز مانند آن نعمت نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس
سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست
همین شعر » بیت ۶
گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را
بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست
آه و واویلا کم برگ شکیبایی نیست
هیچ مشکل بتر از محنت تنهایی نیست
پشتم از بار فراق تو دو تا شد چه عجب
که ز بی قوّتی ام قوت یکتایی نیست
من و سودای تو من بعد که جاهل باشد
[...]
در جهان هیچ به از عزلت و تنهائی نیست
وین سعادت ز در مردم هرجائی نیست
اینچنین دولت فرخنده کسی یابد و بس
که وی امروز در اندیشه فردائی نیست
گوشه خلوت و در وی سخن اهل هنر
[...]
هیچ دل نیست که میلش بدلارائی نیست
ضایع آن دیده که بر طلعت زیبائی نیست
اگر از دوست تمنّای تو چیز دگرست
اهل دل را بجز از دوست تمنّائی نیست
ای تماشاگه جان عارض شهر آرایت
[...]
سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست
ماه را، با رخ تو، دعوی زیبایی نیست
هر که بیند، گل روی تو و عاشق نشود
همچو نرگس، مگرش دیده بینایی نیست
امشب از چشم تو مستم، مدهم، می ساقی
[...]
«یعلم اللّه» که مرا از تو شکیبایی نیست
طاقت روز فراق و شب تنهایی نیست
دین و دنیا چه بود وصل تو خواهم که مرا
هیچ کامی دگر از دینی و دنیایی نیست
ناگهت در گذر خلق بگیرم روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.