دل رفت و راه از دستم زان نرگس مستانه

بی ساغر و می مستم حاجت چه به پیمانه ...

... دل در آن گیسو شدی چون گفتمش وقتی در آی

گفت مویی تا که بر خود جنبم اینجا راه نیست

... بشارت ده که سیمرغ آمد از قاف

غباری کز زمین در راه او خاست

مصفاتر بد از آیینه صاف ...

... خسروی دلنواز و کامل سیر

شهریاری خلیق و روشن راه

صد هزاران نیاید از شاهان ...

... دگر نوح نبی الله و دیگر

خلیل و حضرت ابراهیم آذر

دگر بر موسی صاحب فتوحش ...

... چو شمس از مشرق توحید بنمود

شهید راه عشق او بوالفتوح است

که صاحب خرقه و فرزنانه روح است ...

... و زان پس یافت خرقه نعمت الله

که باشد رهنمای کل در این راه

کسی کابطال این نام و نسب کرد ...

... پدر را در طریقت جانشین است

محب الدین حبیب الله در این راه

هم آمد یادگار نمعت الله ...

... صفی تایید از آن جان جهان یافت

سر اندر راه عشقش داد و جان یافت

بخلقان وصف آن ذات و صفت کرد ...

... بیان کردند درویشان آگاه

علامات صحیح از منزل و راه

نمود او جلوه ها از حسن و قامت ...

... شود در خانه داخل هر کس از در

ز توبه یافت سالک راه و رهبر

ز سر توبه هر کس گشت آگاه ...

... در این توبه ز بود خویش برخیز

بهر آنی که راهی را کنی طی

از آن رفتار میکن تو به در پی

... حرام است اینچنین دل غیر حقرا

نباشد راه در وی ما خلق را

... شهود خلق بر حق است اقامت

سب کسیران که راه جمع پویند

خود این را فرق بعد از جمع گویند ...

... همی بانشد در سیر الی الله

جدا از سیر فی الهند در راه

... بود یعنی ز حق مطلب آگاه

نگرداند مر او را عادت از راه

زره گر برد عادت سالکی را ...

... فرو بگرفت ذرات جهان را

نمود آنگاه راه امتنان را

پس از آن کامتنانی بود و جودی ...

بود سالک یکی سیار در راه

همی تا هست در سیر الی الله

بطی راه دایم مشتهی اوست

میان مبتدی و منتهی اوست ...

... بحق است انمحاق مرد سیار

جوانمردان که راه وصل پویند

و را محق از وصول تام گویند ...

... دل ار بشکست و تن پوسید ناگاه

بارض لامکان او را بود راه

بمعنی اوست ارض الله واسع ...

... بود اول سفر سیر الی الله

نمودن طی منزلها در این راه

رسیدن بر کمال عالم قلب ...

مراد از شیخ باشد مرشد راه

ز حال خلق و عیب نفس آگاه ...

... نیارد چین بر ابرویش بلایی

نیابد راه بر نفسش تزلزل

فزاید در شداید بر توکل ...

... ز سلاک طریقت رهنوردیست

براه کعبه اندر چاهی افتاد

نه چاهست آنکه در وی ماهی افتاد ...

... که جز او کار ساز بنده نبود

رسیدند امتحانرا ناگه از راه

دو تن از رهسپاران بر سر چاه ...

... تصرفای او را دار تصدیق

تو از راه شهود و کشف و تحقیق

فعالش در حقایق فوق فهم است ...