گنجور

 
۱۸۲۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

... کابر آزش باشد اندر برق و رعد

راست برگو ای برادر چون کنم

با چه حیلت دفع این ملعون کنم ...

ادیب الممالک
 
۱۸۲۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷

 

... کار فردا ز دست دانا رفت

حق نگهدارت ای برادر هان

چاره اندیش و جان خود برهان ...

ادیب الممالک
 
۱۸۲۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

... متاع ارزان بنمارشه و گران شردان

برادر است فرر مام مر پدر پر دان

چو ارک قوس و فلش تیر و دام میدان پژ ...

ادیب الممالک
 
۱۸۲۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » رستم نامه » بخش ۲ - برانگیختن ایرانیان بجنگ دشمن

 

مخسب ای برادر که دزدان به خواب

بتازد بر خفتگان با شتاب ...

ادیب الممالک
 
۱۸۲۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۷

 

برادرا به عروس نشاطهمسر شو

ولیک با خبر از حال این برادر شو

ادیب الممالک
 
۱۸۲۶

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

... همشیره کهتر تو مهتاب

خورشید بود تو را برادر

خاک قدم تو کحل بادا ...

طغرل احراری
 
۱۸۲۷

طغرل احراری » دیوان اشعار » نوروزنامه

 

... مپرس احوال سال ای مرد دلسوز

در آن سال ای برادر غله کاری

شود نیکو ز باران بهاری ...

طغرل احراری
 
۱۸۲۸

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۹ - در معنی اینکه پختگی سیرت ملیه از اتباع آئین الهیه است

 

... از حد دین نبی بیرون گذشت

ای برادر این نصیحت گوش کن

پند آن آقای ملت گوش کن ...

اقبال لاهوری
 
۱۸۲۹

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۰ - لم یلد و لم یولد

 

... جسم و جان او سراپا سوز عشق

سوخت از مرگ برادر سینه اش

آب گردید از گداز آیینه اش ...

اقبال لاهوری
 
۱۸۳۰

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۹۱ - )

 

ای برادر من ترا از زندگی دادم نشان

خواب را مرگ سبک دان مرگ را خواب گران

اقبال لاهوری
 
۱۸۳۱

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۴۰ - موسیقی

 

... زهر اندر ساغر جم می دهد

غم دو قسم است ای برادر گوش کن

شعله ما را چراغ هوش کن ...

اقبال لاهوری
 
۱۸۳۲

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۷ - نمودار میشود روح ناصر خسرو علوی و غزلی مستانه سرائیده غائب میشود

 

... از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر

ای برادر همچو نور از نار و نار از نارون

بی هنر دان نزد بی دین هم قلم هم تیغ را ...

... امتان اندر اخوت گرم خیز

او برادر با برادر در ستیز

از حیات او حیات خاور است ...

اقبال لاهوری
 
۱۸۳۳

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۳ - در مدیحه و تبریک عروسی

 

... همه تفویض کرد امر ولایت

به ابن عم و در معنی برادر

به پا شد جشن این عید همایون ...

ایرج میرزا
 
۱۸۳۴

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۵ - تسلیت به دوستِ پدر مرده

 

... آن مادر ستوده ات اندر حضر همی

داری ز خود چهار برادر بزرگتر

هر یک به جای خویش چو یک شیر نر همی ...

ایرج میرزا
 
۱۸۳۵

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵

 

... چه رو داری که با من همچو گویی

برادر شوهر من آرزو داشت

که رویم را ببیند شوم نگذاشت ...

ایرج میرزا
 
۱۸۳۶

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۸

 

... به مستی با تو گستاخی نمودم

من امشب ای برادر مست مستم

چه باید کرد مخلص می پرستم ...

ایرج میرزا
 
۱۸۳۷

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

... عجب مشت خودت را باز کردی

برادر جان خراسانست اینجا

سخن گفتن نه آسان است اینجا ...

ایرج میرزا
 
۱۸۳۸

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۴ - جواب به خرده‌گیر

 

... نه خود این نیز هم عیب حجابست

که خواهر از برادر کامیابست

تمام این مفاسد از حجابست ...

... نیندیشیدی ای بیچاره خر

که خواهر ساز ناید با برادر

حجاب دست و صورت هم یقین است ...

ایرج میرزا
 
۱۸۳۹

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۸ - کوه نور

 

دیده ام من ربع مسکون را برادر جان من

در تمام ربع مسکون این چنین کون هیچ نیست ...

ایرج میرزا
 
۱۸۴۰

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۵۵ - جهاد اکبر

 

... یک ربع مات بودم زان پس به جد فزودم

تا جای تو نمودم خالی من ای برادر

تا سیل خون نیامد سنده برون نیامد ...

ایرج میرزا
 
 
۱
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۹۵