اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
... چنین گفت گرشاسب کز فر شاه
ببندم بر اهریمن تیره راه
مرا چون به کف گرز و شبرنگ زیر ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک
... چو بازآمد از ابر بگذاشتش
به چوگان هم از راه برگاشتش
برانداخت چندانکه با زهره گوی ...
... چو چاره نبد چندش آگاه کرد
ز خویشانش ده مرد همراه کرد
بدان تا اگر جنگ را روی و ساز ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی
... گذشت از میان همچو غرنده شیر
چو زی اژدها ماند یک میل راه
بدیدند در ره یکی دیده گاه
برو خانه ای از گچ و خاره سنگ
درش آهنین راه دشوار و تنگ
خروشان ز بامش یکی دیده دار ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها
... سواران او هم بدان دیده گاه
بر دیده بان دیده مانده به راه
سمندش بدیدند کز تنگ کوه ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر
... بگشتی به ناورد بر یک درم
چو بر آب جستی چو بر کوه راه
به روز از خور افزون شدی شب زماه ...
... برفتند نزد سپهبد سپاه
کشیدند پس اژدها را به راه
ز گردون بهم بیست و از پیل پنج ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۴ - نامه ضحاک به اثرط و خواندن پهلوان گرشاسب را
... خروشان و پویان و جویان پدر
به دشتی در از شوره گم کرده راه
ز گرما زبان کفته و رخ سیاه ...
... چنان کن کزین نامه یک نیمه بیش
نخوانده به وی کو گرد راه پیش
چنان باز پاسخ رسان بی درنگ ...
... بترسم که جایی بپیچی ز بخت
که هم راه دورست و هم کار سخت
جهان پهلوان گفت کای پرهنر ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را
... در آن وقت هیچ آرزو زو مخواه
چنانش نمای از دل راه جوی
که ازوی توگیری همی رنگ وبوی ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
... بزد نای و لشکر سوی شاه برد
به راه از شدن گرد بر ماه برد
دو منزل پدر بدش رامش فزای
ورا کرد بدرود و شد باز جای
به دژ هوخت گنگ آمد از راه شام
که خوانیش بیت المقدس به نام ...
... همی خواند آن خانه را ایلیا
چو بشنید کآمد سپهبد ز راه
به نوی بیاراست ایوان و گاه ...
... گو پهلوان گفت چندین سپاه
نباید که دشخوار و دورست راه
مرا لشکری کازمون کرده ام ...
... نشاندش بر خویش بر پیشگاه
بپرسیدش از شاه وز رنج راه
نشستنگهش بد سرا پرده هفت ...
... کنون با سپه کینه خواه آمدست
به نزدیک یک هفته راه آمدست
سپهدار گفتا چه سازی درنگ ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۷ - جنگ گرشاسب با ببر ژیان
... کشیدند نزدیک دشمن سپاه
رسیدند هردو به یک روز راه
سپهبد بزد خیمه آمد فرود ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو
... زمانه بگردد ز من در نبرد
از آن پیش کش گویم از راه گرد
کنون زین دو بگزین یکی ناگزیر ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
... کمینگه به گشواد و گرداب گرد
هژیر و گراهون ز زاول گروه
ستادند در قلب هریک چو کوه ...
... بدو پهلوان گفت چندین سپاه
چه باید که بر دشت و که نیست راه
چنین گفت مهراج کای سرفراز ...
... چه باید ترا رنج و پرداخت گنج
به مژده نوندی برافکن به راه
که ما چیره گشتیم بر کینه خواه ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
... نگهبان سه لشکر سه گرد دلیر
هژیر و گراهون و نشواد شیر
به قلب اندرون هر که بد زاولی ...
... همی تاخت هر سو ز پیش سپاه
گزیدندگان را همی بست راه
سپه را چنین پنج ره باز گاشت ...
... زدش خشتی از گرد چون برق تیز
نبد کارگر جست راه گریز
سپهبد برانگیخت شبرنگ زود ...
... ز بس کشته هندو زمین شد سیاه
چو زاغان فکنده به بیراه و راه
درخشان ز تن خشت افروخته ...
... جوان را ره و رای گردان بود
دلش بردن از راه آسان بود
ز بدخواه وز دشمن کینه کش ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو
... کنون کت ز گرز من آمد نهیب
گرفتی ز سوگند راه فریب
کسی کو نترسد ز یزدان پاک ...
... بدین خیره گفتارهای تباه
نگیری مرا دام برچین ز راه
به من تاج و تخت شهی چون دهی ...
... ابا آبگینه کجا ساخت سنگ
که جوید به نیکی ز بدخواه راه
به دیوار ویران که گیرد پناه ...
... بگردد چو گردد همی روزگار
برد خواسته هر کسی را ز راه
کند دوست را دشمن کینه خواه ...
... مباش ایمن از دشمن کینه کش
به گفتار غول آدمی را ز راه
به خوشی فریبد کند پس تباه ...
... بر ما چه برگشتن از شاه خویش
چه برگشتن از راه یزدان و کیش
به سر مر مرا تاج فرمان تست ...
... شد و بود با کام تا بامداد
همان شب گراهون گردن فراز
ز تاراج با خیلی آمد فراز ...
... نهد کس نبیند جز از دار جای
پس آن بستگان را هم از گرد راه
فرستاد نزدیک مهراج شاه ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
... لب بیشه و رود هر سو ز کین
به پیلان برآورده راه کمین
همان دیده بان ساخت بر کوهسار ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
... سم اسپ سنبان زمین کرد پست
گروها گره را گراهون شکست
سرافشان همی کرد در صف هژبر ...
... غو طبل برگشتن از رزمگاه
برآمد شب از جنگ بربست راه
بهو ماند بیچاره و خیره سر ...
... سپاهم به دشمن سپارند زود
نه راهست نه روی بگریختن
نه سودی ز پیکار و آویختن
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب
... بفرمود و شد زنگی تیزپای
طلایه بد آن شب گراهون گرد
گرفتش سبک زی سپهدار برد ...
... که پای ترا بر زمین نیست جای
سیه گفت در راه گاه شتاب
چنانم کم اندر نیابد عقاب ...
... سپاهش همه بد ستوه از ستیز
برون رفته هر یک به راه گریز
تهی دید گرشاسب پرده سرای ...
... نهانی برفتند هر دو چو باد
به راه و به خواب و به بزم و شکار
نباید که تنها بود شهریار ...
... ز هندو طلایه دو صد سرفراز
بدین هر دو در راه خوردند باز
دلاور بغرید و بر گفت نام ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را
... بفرماید ار نیز کاریست شاه
وگر نیست دستور باشد به راه
بدو گفت مهراج کز فر بخت ...
... به گرشاسب بخشید پاک آنچه یافت
وز آنجا سوی راه دریا شتافت
به یک کوهشان جای آرام بود ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب
... ز شورش چو کوبند بر سنگ سنگ
دوان او در آن دشت و راه دراز
گهی شیب تازنده گاهی فراز ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر
... که هر ماهیی ترکشی شد ز تیر
همی موج بر اوج مه راه زد
ز ماهی تن کشته بر ماه زد ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۹ - برگشتن پسر بهو به زنگبار
... به جای گنهکار بر بی گناه
چو خشم آوری نیست آیین و راه
و گر نزد شه ما گنه کرده ایم ...
... ز گرشاسب درخواست مهراج شاه
که این رای را هم تو بین روی و راه
به پاداش کژی و از راه راست
بدین کشور امروز فرمان تراست ...