گنجور

 
۱۳۰۱

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

... گشاید نرگس از پیهی سیه پوش

ز عصفوری برآرد لاله گوش

گه از آتش گلستانی برآرد ...

... بگردش دور باش از خار سازد

چو لاله می درآرد سر براهش

ز اطلس بر کمر دوزد کلاهش ...

عطار
 
۱۳۰۲

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

... چو شد آن سرو سیمین پنج ساله

بلالایی برویش رفت لاله

چنان بی مثل گشت آن ماهپاره ...

... دری در بسته و شکر گشاده

ز سنبل در خط آمد لاله زارش

چو گلبرگی که باشد مشک خارش ...

عطار
 
۱۳۰۳

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

... برون کردند هرمز را از آن باغ

دل گل یافت چون لاله از آن داغ

سبب او بود شادی و طرب را ...

... ز لحن چنگ بلبل پر بیفکند

پری رویان دیگر همچو لاله

گرفته شیشه و جام و پیاله ...

عطار
 
۱۳۰۴

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

... کنون برخیز و راه باغ برگیر

نیم من لاله از گل داغ برگیر

ترا میباید این معلوم کردن ...

عطار
 
۱۳۰۵

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

... ز نرگس کرد پرخون زیور خویش

صبا از قحف لاله جرعه میخورد

چمن چون نوعروسی جلوه میکرد ...

عطار
 
۱۳۰۶

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

... سمنبر پیرهن چون گل دریده

ز نرگس لاله را جدول کشیده

نشسته در میان خون بخواری ...

عطار
 
۱۳۰۷

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

... گه از مرجان کنار قند می کند

گه از نرگس زمین چون لاله می کرد

گه از مژگان هوا پر ژاله می کرد ...

عطار
 
۱۳۰۸

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

... که گل با دایه ناپیدا شد از باغ

دل ماشد ز گل چون لاله از داغ

نیاسودیم از جستن زمانی ...

عطار
 
۱۳۰۹

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

... خروش و جوش چون دریا برآورد

چو کوهی لاله از خارا برآورد

دل شه تنگ شد زانماه چهره ...

عطار
 
۱۳۱۰

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

... ز سنگ خاره آتش جست بیرون

سر کهسار شد از لاله پرخون

جهان تازهست و ایام بهارست ...

عطار
 
۱۳۱۱

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

... زمانه با زر رکنی بدل شد

همه کهسارها از لاله جوشید

همه صحرا ز سبزه حله پوشید ...

... کنار جوی از سبزه سپر بست

میان کوه از لاله کمربست

چمن گفتی دبیرستان همی داشت ...

... چو سوسن باغ را آزاده رویی

ز روی کوه لاله خنجر افراز

ز جرم ابر ژاله ناوک انداز ...

... بنفشه سر گران از بس خرابی

کشیده لاله در خارا عتابی

بنفشه طفل بود از ناتوانی ...

... زبان بگشاد و پیدا شد دهانش

برامد لاله همچون عود و مجمر

برون آتش درون عود معنبر ...

عطار
 
۱۳۱۲

عطار » خسرونامه » بخش ۳۸ - غزل گفتن ارغنون ساز در مجلس خسرو و عشرت كردن

 

... سوی قصر گلش بردند از باغ

رخ گل شد از آن چون لاله پر داغ

چو دیگر روز از این طاق مقرنس ...

عطار
 
۱۳۱۳

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

... ز پیکان عالمی پر ژاله کردند

زمین از خون مردم لاله کردند

هرانکس را کزان یک ژاله بگرفت

جهان از خون آنکس لاله بگرفت

فلک از عکس چون دریای خون شد ...

... بیک ضربت بسی سر از سران ریخت

چو لاله بود سر تا پای در خون

که میآمد ز کوهی کشته بیرون ...

عطار
 
۱۳۱۴

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

... کنار جوی نرگس رسته بیرون

نشسته سبزه در نم لاله درخون

دمیده شعله آتش ز لاله

زده بر شعله او ابر ژاله ...

... رخش از خون دل گلگون برامد

دلش چون لالهیی ازخون برامد

کنیزی را بخواند و گفت آن ماه ...

عطار
 
۱۳۱۵

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

... نمیآسود از زاری و ناله

خوشی بر لاله میبارید ژاله

فغان میکرد و میگفت ای جهاندار ...

عطار
 
۱۳۱۶

عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو

 

... ز بس کز چشم خسروشاه خون شد

بیک ره نامه گل لاله گون شد

نه چندان اشک آمددر کنارش ...

عطار
 
۱۳۱۷

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

... سپاهش خیمه بر هامون کشیدند

چو لاله تیغها بر خون کشیدند

بدشت و کوه در چندان سپه بود ...

... هوا گفتی ز پیکان ژاله بارست

زمین گفتی ز بس خون لاله زارست

قیامت نقد و صور و کوس غران ...

عطار
 
۱۳۱۸

عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۵

 

لاله ز رخی چو ماه میبینم من

سبزه ز خطی سیاه میبینم من ...

عطار
 
۱۳۱۹

عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۴۰

 

... از خاک یکی سبزه خط گلگون رست

هر نرگس و لاله کز که و هامون رست

از چشم بتی وز جگری پرخون رست

عطار
 
۱۳۲۰

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۹۵

 

... مردانه میان جمع میباید باخت

من غرقه خون چو لاله سیر آبی

سر در آتش چو شمع میباید باخت

عطار
 
 
۱
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۳۶۲