جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷
... می نشاند گل رخی یا لاله رویی پیش خویش
گردش از گل توده و از لاله خرمن می کند
با سپاه محنت و غم بر سر جنگ است باغ ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵
... مرا تمکین عالی گوهری دارد چنین گریان
بهانه می کنم کز گردش گردون دون گریم
شود زنجیر بر زنجیر موج سیل اشک من ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸
... عشق او هرچه کند حکم به آن کار کنم
روز من چون شود از گردش گردون شب تار
از فروغ رخ او شمع شب تار کنم ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۴
... همیشه تا که درین غمسرای حادثه زای
بود ز سیر مه و مهر گردش مه و سال
علو نیر اقبال تو بر اوج شرف ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۳
... آنچنان کز جهانیان آمین
تا زهم نگسلد ز گردش دهر
سلک دور شهور و سیر سنین ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱۳
شدی جامی چو پیر از گردش دهر
ز پیوند جوانان گوشه ای گیر ...
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
... گر نه گلشن کارگاه مانی است از تازه گل
هر طرف صد دایره بی گردش پرگار چیست
واعظم خواند به زهد و توبه و مطرب به می ...
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱
خوشا منازل سلمی و ربع و اطلالش
که برد رسم و اثر گردش مه و سالش
کدام کاخ سرافراخت زین نشیمن خاک ...
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶
... تا به کی باشی دلا محروم ازان موی میان
چون کمر گردش درآ وز محرمان راز باش
خواهدت روزی به بزم وصل خواندن لطف دوست ...
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۷
... زانچه افتاده ست گرداگرد او مردارها
نی چو مرداری که گردش صف کشیده کرگسان
تیز کرده بهر نفع خود بر او منقارها
جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۷
... اشتر از جای بجست و استقبال کرد و سلام گفت و دست بوسید من روی از ایشان برتافتم و به جانب دیگر شتافتم مرا آواز دادند که بیا هیچ ناشایستی در میان نیست و جز گفتگوی بر سر زبان نی من باز آمدم و هر دو بنشستند و با هم سخنان از گذشته و آینده درپیوستند
در آخر اشتر گفت که امشب چشم آن دارم که با من باشی و چهره امید مرا به ناخن مفارقت نخراشی جیدا گفت لا والله این به هیچ گونه میسر نیست و کاری بر من ازین دشوارتر نی می خواهی که باز آن واقعه های پیشین پیش آید و گردش ایام به تازگی ابواب شداید آلام بر من بگشاید اشتر گفت والله که تو را نمی گذارم و دست از دامنت نمی دارم
هرچه آید گو بیا و هرچه خواهد گو بشو ...
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۷ - سوزنی
سوزنی - رحمه الله تعالی وی از نسف بوده است و به تحصیل به بخارا آمد و بر شاگرد سوزنگری عاشق شد و به شاگردی استاد وی رفت و در آن مهارتی تمام حاصل کرد و هزل بر طبیعت وی غالب بود بنابر آن هذیانات بسیار گفته است و این دو بیت از قصیده ایست که در اعتذار از آنها می گوید
تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه
... که نامد چون تو در ایام و دوران
به مهرت باد در گردش مه و هور
همیشه دوست شاد و دشمنت کور ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۱ - نمودن شاپور صورت خسرو به شیرین بار دوم
... که این بازی بود یک دم توان کرد
به گردش اسم اعظم کرد بنیاد
که بازیگر پری شد با پری زاد
از آنجا رخت بربستند در دم
همی خواندند گردش اسم اعظم
شباهنگام کاین زاغ سیه پر ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین
... دگر پیکان قدمها برکشیدند
دویدند از پی و گردش ندیدند
نه شبدیزش ز ره چون تیر می برد ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۵ - رسیدن خسرو به چشمه ماه و دیدن شیرین را در چشمه
... به جست و جوی او هر گوشه گردید
نه از او و نه از گردش اثر دید
پس آنگه در طلب بیچاره خسرو ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۱ - رسیدن خبر فوت هرمز به خسرو و رفتن به مداین
... که این یک را کشد آن را نوازد
مگرد از گردش ایام غافل
چه داند کس که او را چیست در دل ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۲ - رفتن خسرو به مداین و نشستن به پادشاهی
... به می خوردن نشست و عشقبازی
چو در گردش درآمد جام زرین
خبر پرسید از احوال شیرین ...
... بزد آهی کزآن آتش ببارید
بگفتا گردش این چرخ ریمن
ندانم تا چه خواهد کرد با من ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۵ - نصیحت کردن مهین بانو شیرین را و سوگند دادن به خویشتنداری
... برین روز جوانی پر منه دل
مباش از گردش ایام غاقل
جوانی گرچه جان را دلفروزس ات ...
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
... چو گفت این وصفهای شاه شیرین
دگر با گردش آمد جام زرین
ندیمان باز در مجلس نشستند
حریفان از پریشانی برستند
شدند از گردش ساغر همه مست
یکی در رقص پا می زد یکی دست ...