ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۹ - اشک شیخ
... که کسب روزی با چشم اشک یاب کند
به ساحل آید و بی حس به روی خاک افتد
دو دیده خیره به رخسار آفتاب کند ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۱ - فی ولادة سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
... نخلی که خاطرخواه شد بهر ثمر شد محترم
طوفان عشقش دل گرفت از نوح تا ساحل گرفت
در سایه اش منزل گرفت تا شد ضجیع ابن عم ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۶ - فی الاستغاثه بالحجه عجل الله تعالی فرجه
... ما را ز قلزم فتن آخرالزمان
جز ساحل عنایت و لطفت کنار نیست
در کام دوستان تو ای خضر رهنما ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
... تا نبیند الم چه ستم زندان را
نوح را کشتی امید به ساحل نرسد
تا نیابد غم غرق و خطر طوفان را ...
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۴۵ - فرقهبازی و جهالت!
... ز بس که خون ز غمت ریختم به دل از چشم
دلم چو غرقه ز دریا به ساحل افتاده
به جز جنون نبرد ره به سوی کعبه عشق ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴ - گلستان
... سرخ گل خنده زد و مرغ شباوبزگریست
از لب کارون تا ساحل آبسگونا
برگ سبزآورد آن زرد شده شاخ درخت ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶ - غوکنامه
... از تک چو بر سر آیی و سربرکنی ز آب
گیری به دست ساحل و پاها کنی رها
دست از پی گرفتن و پای از پی شدن ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - دیروز و امروز
... امروز مرزها همه رویینه پیکر است
یک روز بود ساحل کارون ز ما جدا
امروز خود به صفحه ایران مصدر است ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - آمال شاعر
... شد کشور ایران چو یکی باغ شکفته
از ساحل جیحون همه تا ساحل اروند
مرغان سخن پارسی آغاز نهادند ...
... و آراسته گردند و باندام و خوش آیند
آن طاق که شد ساخته بر ساحل دجله
و آن کاخ که شد سوخته در دامن سیوند ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - هدیه باکو
... لیک ما تازه گل سرخ فراوان دیدیم
ویژه روز رژه بر ساحل دریای خزر
بگذشتند ز پیش رخ ما بیست هزار ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - تجدید مطلع (در توصیف مازندران)
... سوی مازندران تی و برگیری قرار اندر
گهی بر ساحل دریا بخوید و مرغزار اندر
گهی بر طرف بابل رود با بوس و کنار اندر ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - لوح عبرت
... ازکران بحرالروم اندکی شو آن سوتر
گام نه به ساحل بر شو به خطه یونان
بازبرن از آن کشور تا حدیثکی کوبد ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - رود کارون
... به دریا چون موتور بر روی هامون
قطار نخل ها از هر دو ساحل
نمایان گشته با ترتیب موزون ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۴ - نفرین به انگلستان
... موج زن از شور دل ماننده دریا شوی
چون کنی یاد از عراق و ساحل اروندرود
قطره زن در موج غم که زیر و گه بالا شوی ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذربایجان
... عبیرآمیز کن پست و بلندش
بچم بر ساحل سرخاب رودش
بده از چشم مشتاقان درودش ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقینامه
... خوشا خاک تبریز مشکین نفس
خوشا ساحل سبز رود ارس
خوشا رود جیحون خوشا هیرمند ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
... تا شد و آنجای را بستد به فیروزی و فال
هم در آن ساحل بنایی ساخت شاه بی همال
چون ز همت آن خزف را همسر الماس کرد ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳ - درباره کمک به قحطیزدگان روسیهٔ بعد از انقلاب
... که کرده روسیه را مبتلا چو کیکاوس
یکی به ساحل ولگا ببین که ناله زار
فشار گرسنگی را چه سان کند محسوس ...
... جنوب بحر خزر شد ز اشک چشمه چشم
برای ساحل رود نوا چو اقیانوس
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح مولی الکونین علیعلیهالسلام
... بی علی فلک بشر غرق است در بحر طبیعت
کی به ساحل می رسد کشتی چو کشتی بان ندارد
کرد در گردون تصرف داد بر خورشید رجعت ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
... مشعر و زمزم و صفاست علی
ساحل و موج و قعر و در و صدف
بحر و کشتی و ناخداست علی ...