گنجور

 
۱۱۰۱

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴

 

... همیشه تا رخ خوبان ز باده باشد لعل

به روی لاله رخان باده های لعل گسار

چنانکه وارث جد و پدر به علم تویی ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۲

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

... به جای سبزه و صحرا نگارخانه خوش

به جای لاله خود روی لاله رنگ عصیر

به جای قمری خوش ناله نغمه دف ونی ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۳

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱

 

... مرا به تربیت صدر روزگار آتش

سلاله نبوی صدر شرق مجدالدین

که پیش همت او هست پیشکار آتش ...

... همیشه تا که فروزد بهار جان افروز

ز برگ لاله بر اطراف جویبار آتش

چو نفس ناطقه با دوستان بمان باقی ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۴

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵

 

... در بردن غم باغ رفیقی است موافق

بر خوردن می لاله شفیعی است مشفع

ما و چمن و باغ و می لعل مصفا ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۵

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲

 

... هرگز به گل و مل نکنم نیز تامل

جانا چو لبت لاله ندارند به گرگان

ماها چو رخت سیب نیازند ز آمل

از سیب مرا بی رخ خوب تو تسلی است

با لاله مرا بی لب لعل تو تعلل

بیمارم و جویم ز رخت راه تشفی ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۶

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳

 

... بر سبزه از هوای معطر دمیده مشک

بر لاله چون گلاب مصعد چکیده طل

زلف بنفشه ها ز هوا مانده مشک بوی ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۷

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶

 

... ز خط بنفشه دمیده به گرد باغ ارم

رخی که هست به گردش کمند لاله و گل

به هیچ حال ز باغ ارم نباشد کم ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۸

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

... ز چشم ابر چو بر خاک بوستان باری

کنی ز لاله و گل عیش دوستان پدرام

میان ابر چرا برق را همی نکشی ...

... در ابر بود مگر چشم عروه بن حزام

کنون چو لاله به سرخی شده است چون رخ دوست

لب نگار و لب جوی باید و لب جام ...

... زمل نصیب نشاط و ز گل نصیب مشام

زبان لاله اگرچه سخن نداند گفت

به لفظ حال دهد سوی باده خوار پیام ...

ادیب صابر
 
۱۱۰۹

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

... بدان زند همه شب عندلیب رود حزین

اگر نه لاله به لعلی چو روی شیرین شد

چرا کند نظرش عیش تلخ را شیرین

وگرنه تیغ علی بود در میانه ابر

ز لاله دشت چرا گشت چون صف صفین

صبا ز برگ گل افکند بر چمن بستر ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۰

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲

 

... در عشرت اعتماد برین روزگار کن

آنک شگفت سوسن و لاله ز نور و نار

با جام می حکایت این نور و نار کن ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۱

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳

 

... دستش ز زل مشک پراکنده بر قمر

چشمش ز اشک لاله روان کرده بر سمن

همچون دهنش دیده پر از در آبدار ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۲

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴

 

فروغ لاله و بوی گل و نسیم سمن

بتان شدند و بتان را دماغ و دیده شمن ...

... یکی سهیل یمن شد یکی عقیق یمن

به هر کجا رسی از خوید سبز و لاله لعل

پر از عقیق و زمرد شده است پیرامن ...

... به من نمود که مشک از چمن برند به من

به خون خضاب که کرده است لاله را رخسار

اگر در ابر بهاری نبود دیده من ...

... به رزمه دیبه رومی به توده در عدن

زگل میانه باغ و زلاله دامن راغ

پر از چراغ و پر از مشعله است بی روغن ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۳

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵

 

... اگر ز برف سر کوه بود چون سر پیر

زعکس لاله سر پیر شد چو روی جوان

مگر که خیمه نوشین روان شده است سحاب ...

... زبس که بر سر بستان گریست دیده ابر

به خنده لاله و گل باز کرده اند دهان

وزان قبل که صلاح دهان ز دندان است ...

... براین بهشت و براین روضه و براین رضوان

زبان لاله اگر بسته نیستی به سخن

گشایدی به سزا بر ثنای هر سه زبان ...

... چو روی ناصح تاج المعالی از شادی

رخ زمین همه گلزار گشت و لاله ستان

ز دست آنکه گل و لاله روی و عارض اوست

به روی لاله ستان باده ای چو لاله ستان

چه باده ای که چو بویش بر آسمان گذرد ...

... وگر زجرعه او قطره بر زمین افتد

همه به قوت او لاله روید از قطران

چو راز در دل جام است و چون از او بچشی ...

... به صد هزار قران در نخیزد از عمان

به جنگ اگر چه همه لاله زار بار آرد

به وقت صلح بود همچو سبزه در نیسان ...

... شود هوا همه پر مشک و عنبر و کافور

بود زمین همه پر لاله و گل و ریحان

ز مرکبان تو گردند بادها طیره ...

... به نور طلعت تو گل برآید از خاره

به فر دولت تو لاله روید از سندان

چو پیش تخت رسی بخت تو فزون گردد ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۴

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶

 

... با تو از هر دو نشان و اثر ای ماه زمین

قامتت سرو و رخت لاله و چشمت نرگس

عارضت زهره و چهره مه و دندان پروین ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۵

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴

 

... کت از خارست پندارم نهالی

اگر چون لاله خواهی تا بخندی

وگر چون سرو خواهی تا ببالی ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۶

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵

 

... ابر از هوا چو دیده وامق شد از سرشک

تا لاله همچو عارض عذرا شود همی

دارد فروغ شعله آتش میان دود ...

... تیره هوا زباده مصفا شود همی

تا بر جمال لاله به ساغر خوری شراب

لاله به شکل ساغر صهبا شود همی

امروز کن طرب که مهیاست عیش و عمر ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۷

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶

 

... زرین کمر تو بندی و سیمین صنوبری

با روی تو به لاله و ماهم نیاز نیست

زانم چنین که ماه رخ و لاله منظری

دل ریش ماندهرکه نیابد وصال تو ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۸

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸

 

... پر عنبرین صبای معنبر کند همی

لاله نشانی از لب جانان دهد همی

سوسن حکایت از بر دلبر کند همی ...

... دست طبایع از قبل بزم عاشقان

از لاله ها پیاله و ساغر کند همی

باد سحر ز ساحت راغ و هوای باغ ...

ادیب صابر
 
۱۱۱۹

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰

 

... دل را همی گسلی وز دل نمی گسلی

از اصل لاله نه ای بر لاله معتکفی

از جنس زهره نه ای با زهره متصلی ...

ادیب صابر
 
۱۱۲۰

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱

 

... فصل بهار آمد و گویی در او

لاله و گل وامق و عذراستی

خوب تر از لاله و گل نیستی

یوسف اگر نزد زلیخاستی ...

... کاش که آرام من آنجاستی

لاله تو گویی ز سرشک سحر

جام می لعل مصفاستی ...

ادیب صابر
 
 
۱
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۳۶۲