... حظ تو اگر درد و اگر درمان است

از گردش آسمان بباید دانست

کونیز بحال خویش سرگردان است

... آن سایه خدای که گردون ندیده است

در آفتاب گردش از آن سایه خدا

طاس سپهر را همه صیتش بود طنین ...

... فلک جناب شها با جناب عالی شاه

مرا ز گردش گردون دون شکایت هاست

سوار گرم رو آفتاب پنداری ...

... مقبل کسی که بوسه بر این آستان دهد

صد بار گردش بال خورشید سر نهد

تا شاه زیر دست خود او را مکان دهد ...

... من تنها وز مرغان خوش آواز هزار

تا جهان را بود از گردش ایام نظام

تا زمین را بود از جنبش افلاک قرار ...

... بقای و فعل و تاثیر و مدار و سیر تا دارد

نفوس و عنصر و ارواح و چرخ و گردش و اختر

نفوس و عنصر و ارواح و چرخ و اخترت بادا ...

... چون هوا در جنبش آید دل کجا گیرد قرار

چون قدح در گردش آید عقل کی ماند سلیم

گر تفرج خواهی اندر باغ بسم اله داری ...

... گه حکایت زلفت قلم شکسته زبان

بجز دهان تو در آفتاب گردش کس

ذره که باشد درو ستاره نهان ...

... مدار دور فلک باد در تصرف تو

چنانکه گردش ودر تصرف چو گان

... وین تازه میوه ی شجر عزو جاه را

از گردش زمان مرساد آفت شجن

دایم ثنای جاه شما ذکر شیخ وشاب ...

... به بدری محاق تو واقع شد ای مه

چه تدبیر با گردش آسمانی

اگر خسرو عهد بوری درین ملک ...

... نیک اخترا چه واقعه بودت که ناگهان

از گردش ستاره شوم اختر او فتاد

تدبیر و چاره چیست درین درد غیر صبر ...

... در سایه عنایت او آرمیده اند

در آفتاب گردش ازین سایه کی فتاد

تا سایبان سبز فلک گستریده اند ...

... ثوابت در تحیر مانده بر چرخ

فلک در گردش و سیاره در چرخ

به عالی منظری بر شاه جمشید ...

... ز برج آسمان تابنده ماهی

چو انجم گردش از خوبان سپاهی

چو چشم من بدان مه منظر افتاد ...

... رسید از راه تنها سوی شهری

پریشان از جفای گردش دهر

همی گردید مسکین گرد آن شهر ...

... سهی سرو از هوا در جنبش آمد

زمین همچون سما در گردش آمد

به رقصیدن صنوبر وار برخاست ...

... به بوی سفره گل باش خرسند

به گردش گرد بی اذن خداوند

چو شهد خود خوری می دان حلالش ...

... دگر بار از مدار چرخ شاید

که این دولاب ما در گردش آید

بگویم تا در آرندت به دولاب ...

... که رفتش بر سر دیوار خورشید

پریشان از جفای گردش دهر

ز پای قلعه سر بنهاد در شهر ...

... همان کآمد سپاه شام نزدیک

ز گردش چشم گردون گشت تاریک

شد از گرد سوار لشکر شام ...