صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴۰
... گر پشت پا به عالم صورت نمی زنی
تا حشر در شکنجه این کفش تنگ باش
صایب هزار بار ترا بیش گفته ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۹
... به خلق کوش جهان را گشاده گر خواهی
که کفش تنگ به رهرو کند بیابان تنگ
فشار قبر کند سرمه استخوان ترا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰۲
... ز خود بیرون شدم آسوده گردیدم چه می کردم
اگر این کفش تنگ از پای خود بیرون نمی کردم
اگر آیینه آن سنگدل می بود در دستم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۶
... از خود سفر به نور شرر می کنی مکن
در ره شکنجه ای بتر از کفش تنگ نیست
با خوی بد هوای سفر می کنی مکن ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷۶
... گر نمی خواهی شود پامال حسن خدمتت
وقت رفتن میهمان را کفش پیش پا منه
نام هر کس در خور سنگ نشان گردد بلند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷۷
... می شود بر زود سیریها گواه پا بجا
وقت رفتن میهمان را کفش پیش پا منه
بالش خار است سر از خواب چون سنگین شود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۳
... بساط اطلس گردون تراست پای انداز
چو کفش تن ز مذلت به آستان چه دهی
حیات ضامن روزی است دل قوی می دار ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع)
... از سر دربانی فردوس رضوان بگذرد
گر بداند می کنندش کفشدار این مزار
خضر تردستی که میراب زلال زندگی است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح شاه عباس دوم
... چو بحر تا به قیامت نمی شودخالی
شود ز ابر کفش دامنی که مالامال
چو سایلان به کف بحر پیش ابر کفش
دراز کرده ز مرجان کف از برای سؤال ...
... که تازه روی ز ریحان بود همیشه سفال
به غیر جام که برگردد از کفش خالی
دگر که از کرم او نمی رسد به نوال ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح نواب ظفرخان
... در گلستانی که گیرند از گل خلقش گلاب
گر شود آبستن یک قطره از بحر کفش
سینه بر دریا گذارد از گرانباری سحاب ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۲۱
می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان
در لباس خدمت اظهار ملالت می کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲
راحت مرگ فقیران ز اغنیا افزونترست
کفش تنگ از پا برون کردن حضور دیگرست
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » قصاید و مقطعات » شمارهٔ ۱: زمزمهٔ کیفیت مقام طریقت گزینی و ترانهٔ حقیقت ایام گوشه نشینی
... قرص خبازی اگر میده گوهر باشد
نستانم ز کفش همچو گدا در کشمیر
لب من چون لب جو نان کسی را نچشد ...
... لیک از نیش خسان بخیه نما در کشمیر
پای من چون کتل از مشت خسی یافته کفش
نعل وارون چه زند کفش ربا در کشمیر
شانه تابم ز مقید شدن لاله چو باد ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » صید شکوه به بند ترجیع در آوردن- و هر غزل را دام غزال شکایت کردن
... صد حیف که در جهان کسی نیست
کآید ز کفش سزای گردون
بدخلق شده ست زال دنیا ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
مشکل باشد ز دام او جان بردن
مشکل تر از این دل به کفش نسپردن
از بس همه چیزش به نظر شیرین است ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه
... به خورشید و هلالش چون رسد دست
کمانچه زین دو آلت در کفش هست
ز هاله بست چنبر بردف بدر ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳
... بر سراپا باز نقش چشم گریان می کشم
طرفه شوخی گشته ساقی از کفش جام شراب
می کشم جز توبه ای آخر چه نقصان می کشم ...
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶
آن کز هنرش بلند گردد درجات
نقدی به کفش نیست به جز نقد حیات
مانند چنار گر کشد سر به فلک ...
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۴
... چون شانه به زلف خویش دستی می زد
ناخن به دلم زد و کفش پرخون شد
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱ - دیباچه جلالای طباطبایی بر مثنویاتی که کلیم و قدسی در تعریف کشمیر سرودهاند
... بقا را با عطایش توامان کرد
کفش را دشمن دریا و کان کرد
نگین را بهر نامش نامور ساخت ...