گنجور

 
۶۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

از خنده مغاله چون فتد در رخ یار

از گریه کنم سرشک چون کور قطار

از خنده یار و گریه من ناچار ...

سوزنی سمرقندی
 
۶۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۱ - در حسن صورت و سؤ سیرت غلامی و کیفیت خرید و فروش او گوید

 

... چو بوم شوم پی و چون کلاغ بانگ آور

چو زاغ بسته صف و چون کلنگ گشته قطار

سپرده دست به دست نجیب از پی بیع ...

قوامی رازی
 
۶۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۵ - در موعظت و نصیحت و دعوت به خداپرستی و زهد در دنیا و رغبت به آخرتست

 

... کژی دنبال مار قدرت او دان چنانک

راست به الهام اوست مورچگان را قطار

طبع و ستاره که انداصل خدای است و بس ...

قوامی رازی
 
۶۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۸ - ترکیب بندی است که در توحید و زهد و پند و منقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و شیعیانش گفته

 

... ابر بهار برق مهار شتر مثال

بر کاروان کن فیکون بر قطار اوست

از روی بی نیازی و ز غایت کرم ...

قوامی رازی
 
۶۵

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در مدح سلطان سنجر

 

... جنبان شده بینی به سوی حضرت

چون مورچه کاندر قطار باشد

گر سایر آن وحش و طیر گردد ...

انوری
 
۶۶

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح صدرالزمان علاء الدین محمود خراسانی

 

... این چو پیکان بشارت بر شتابان در هوا

وان چو پیلان جواهرکش خرامان در قطار

گه معطر خاک دشت از باد کافوری نسیم ...

انوری
 
۶۷

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح صاحب سعید جلال‌الوزرا عمربن مخلص

 

هندویی کز مژگان کرد مرا لاله قطار

سوخت از آتش غم جان مرا هندووار ...

انوری
 
۶۸

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ناصرالدین طاهر و وصف ربیع

 

... لله الحمد که تا حشر نمی باید بست

در قطار تعبش نیز نه ناقه نه جمل

شد ز فر تو همه مغز چو تجویف دماغ ...

انوری
 
۶۹

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح یکی از بزرگان

 

... کیست او تا چو مردمان بندد

ناقه خویش در قطار جهان

تا سپهر از مدار خالی نیست ...

انوری
 
۷۰

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح معین الدین حسین هنگام ادای حج

 

... لاجرم از برای محملشان

ناقه الله بر قطار کنند

ملاء عرش از سرادق حفظ ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۷۱

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا

 

... اندرو بی تهمتی سیمرغ متواری شده

وانگهی خیل کلنگان در قطار اندر قطار

ناف آهو دیده مستودع چندین بخور ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۷۲

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح شهاب الدین خالص و شکایت از قحطی اصفهان

 

... بر شاهراه شهر و زوایای کو چها

ده ده نهاد مرده ده روزه بر قطار

آن عجز و آن تضرع طفلان نازنین ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۷۳

عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » تهنیت فتح عراق و مدح سلطان سنجر

 

... از شجاعت بوده با شیر ژیان اندر قران

وز ضلالت بوده با دیو سپید اندر قطار

مدت سالی همی کردند در عالم طواف ...

عبدالواسع جبلی
 
۷۴

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۶ - النوبة الثانیة

 

... آتش صورت ایشان نخورد ایشان روند و خلقی بسیار بیرون آرند پس رب العالمین ایشان را گوید ارجعوا بدین قناعت کنید باز گردید هر کرا در دیوان وی از خیر یک مثقال ببینید بیرون آرید ایشان روند و بحکم فرمان قومی را بیرون آرند پس با نیم مثقال آید پس با همسنگ یک ذره آید پس گویند ربنا لم نذر فیها خیرا خداوندا نمی بینیم در دوزخ کسی که در وی هیچ خیر مانده است پس رب العالمین گوید شفعت الملایکة و شفع النبیون و شفع المؤمنون و لم یبق الا ارحم الراحمون فیقبض قبضة من النار فیخرج منها قوما لم یعلموا خیرا قط قد عادوا حمما فیلقیهم فی نهر فی افواه الجنة یقال له نهر الحیاة فیخرجون کما تخرج الحبة فی حمیل السیل فیخرجون کاللؤلؤ فی رقابهم الخواتیم فیقول اهل الجنة هؤلاء عتقاء الرحمن ادخلهم الجنة بغیر عمل عملوه

و السارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما این در شأن طعمة بن ابیرق فرو آمد که آن درع دزدید و قصه وی در سورة النساء رفت و رفع آن بر معنی جزاء است یعنی من سرق فاقطعوه و روا باشد که خبر ابتدایی باشد که در آن مضمر است یعنی فیما فرض علیکم و السارق و السارقة فاقطعوا میگوید در آنکه بر شما فرض کردند حکم دزدان است و آن حکم آنست که دستهای ایشان ببرید یعنی که مرد را دست راست ببرید و زن را دست راست چون دزدی بر ایشان روشن شود و این آن گه باشد که دزد عاقل بود و بالغ و باختیار خویش نه مکره و ملتزم حکم اسلام نه حربی و نه مستأمن بیک قول و آنکه در حرز مسلمان شود یا ذمی ثابت العصمة و کالایی که در شرع متقوم بود از حرز خویش بیرون آرد زر و سیم و خز و بز و امثال آن از اندرونها در خانه های دربسته یا حارس بر آن نشسته و کفن از گور و بیرون از کفن نه و چارپای از اصطبل و میوه از خرمنگاه که گوشوان بر آن نشسته و گوسفند از گله و شتر از قطار چون شبان و جمال بیدار باشند و در آن می نگرند و آواز ایشان بدان میرسد و آن چیز که بیرون آرد از آن حرز قیمت آن کم از دانگی و نیم زر باشد بمذهب شافعی یا ده درم سفید بمذهب ابو حنیفه یا سه درم بمذهب مالک

و حجت شافعی خبر صحیح است قال النبی ص لا تقطع ید السارق الا فی ربع دینار فصاعدا ...

میبدی
 
۷۵

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۷- سورة الصافات - مکیة » ۱ - النوبة الاولى

 

... فالزاجرات زجرا ۲ بآیتهای قرآن که باززنندست از بدیها

و الصافات صفا ۱ بفرشتگان پرستندگان او قطار قطار

فالتالیات ذکرا ۳ بخوانندگان سخن خداوند عز و جل ...

میبدی
 
۷۶

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۷- سورة الصافات - مکیة » ۴ - النوبة الاولى

 

... إلا من هو صال الجحیم ۱۶۳ مگر کسی را که او خود درخواست من و دانش من بآتش شدنی است

و ما منا إلا له مقام معلوم ۱۶۴ و نیست از ما هیچ کس مگر که او را ایستادن گاهی است پرستش را شناخته و دانسته و إنا لنحن الصافون ۱۶۵ و ما قطار داران ایم پرستش الله را

و إنا لنحن المسبحون ۱۶۶ و ما ستایندگانیم بپاکی او را ...

میبدی
 
۷۷

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۱- سورة الصف- مدنیة » النوبة الاولى

 

... کبر مقتا عند الله بزرگ زشتی است بنزدیک الله أن تقولوا ما لا تفعلون ۳ که می گویید آنچه نکنید

إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله دوست دارد الله ایشان را که جنگ میکنند از بهر او صفا قطار قطار جوق جوق کأنهم بنیان مرصوص ۴ گویی ایشان دیواری اند درهم رسته

و إذ قال موسی لقومه موسی ع گفت قوم خویش را یا قوم لم تؤذوننی ای قوم چرا میرنجانید مرا و قد تعلمون أنی رسول الله إلیکم و میدانید که من فرستاده الله ام بشما فلما زاغوا چون بگشتند از فرمانبرداری أزاغ الله قلوبهم الله دلهای ایشان بگردانید و الله لا یهدی القوم الفاسقین ۵ و الله راه ننماید بیرون شدگان را از اطاعت ...

میبدی
 
۷۸

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۸۹- سورة الفجر- مکیة » النوبة الاولى

 

... کلا آری چنین است إذا دکت الأرض دکا دکا ۲۲ چون این زمین پاره پاره بشکنند و بکوبند کوفتنی سخت

و جاء ربک و آید خدای تو و الملک صفا صفا ۲۳ و فرشتگان قطار قطار

و جی ء یومیذ بجهنم و آورند آن روز دوزخ را یومیذ یتذکر الإنسان آن روز پند پذیرد مردم و أنی له الذکری ۲۳ و کجا جای پند پذیرفتن است او را ...

میبدی
 
۷۹

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۶ - حکایت چهار - فرخی سیستانی

 

... ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف

مرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار

خسرو فرخ سیر بر باره دریا گذر ...

نظامی عروضی
 
۸۰

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

... زایر به حضرت تو گروه از پس گروه

شاعر به خدمت تو قطار از پس قطار

حیدر که خاتمی به یکی داد در رکوع ...

ادیب صابر
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۶